A khuzi Poet
ما رهروان خطِ سفیران مردمیم♡بیگانه با حکایتِ عالی جناب ها...(ص. ۶۳)🌴
شاعری توانا، دور از چشم مفیستوفلس شهرت
🌷🕊
از بهار خوانده ها/ ۱۵۶
Spring Book Review/ 156
👇
بانوی هزار آیینه/ عبدالرضا قنّاد دزفولی .- تهران: نشر کلام، ۱۳۹۱
فروست کتاب "پل"/ شعر معاصر خوزستان، ۶
عبدالرضا قنّاد دزفولی(۱۳۹۰- ۱۳۱۶ اهواز) شاعری توانا، بی ادعا و نوآور خواهد ماند که در کارنامه ی پربارش، دستاوردهای ارزشمند روزنامه نگاری، پژوهش های کارآمد، نقدهای روشنگرانه، داستان ها و نشست های ادبی پر رونق افتخارآمیز است.
او در سال ۱۳۴۸ دانش آموخته ی رشته ی علوم اجتماعی شد و سپس مدرک کارشناس مدیریت و برنامه ریزی را به دست آورد. مطالعات ژرف و گسترده و تجارب اجتماعی متنوع، به او دیدگاه واقعگرایانه ی تحلیلی، دور از سوگیری ها و برکنار از سفارشی نویسی بخشیده بود.
از نمونه کارهای او:
"زیر شاخههای زیتون" در دو جلد؛
"زیر شاخههای کاج" در دو جلد؛
"زیر شاخههای نخل" در دو جلد و:
"بانوی هزار آیینه".
درخشش او در صفحات ادبی روزنامه های خوزستان و به ویژه "نور خوزستان"، نشان از ادیبی اهل دموکراسی فرهنگی می دهد که دستگیر نوآمدگان بوده و سلیقه ها و سبک های متفاوت و حتا متعارض را با تکریم تاب می آورد.
در این جا، هر چند کوتاه و شتابزده، دستاوردهای شعری او را گزیده وار در می یابیم. البته در فصلی از کتاب " تاریخ و تحلیل شعر خوزستان" به این بارگاه سربلند، با حوصله، از منظر نقد تحلیلی و بر مبنای آماج ها و آرمان های "مدرنیته ی ایرانی" پرداخته ام.
زنده یاد "قناد" در انواع فرم های شعر پارسیِ کهن و نو، چیره و خبره بوده است. او بی آن که داعیه دار "شعر آیینی" و مطالبه گر عواید آن باشد، با سروده ی "حماسه ی شهادت..."(ص. ۴۲) نشان داده که پس از "محتشم" از این عرصه ی اعتبار و افتخار، با سربلندی تمام، نوگو و خوشنوا بیرون آمده:
از خُمّ باده گشت چو مخمور میگسار♡زد پا بر آن چه بُود بُوَد، بودِ روزگار♡آمد فراز نعش علی گفت با پسر:♡"ای دست و پا خضاب زده، مرد نامدار!...♡باد سحر نداشت خبر تا کند تمییز♡گلبرگ زعفرانی روی تو از غبار..."
در این کتاب، با واژگان زیبا، صور خیال/images، وزن و آهنگ های متنوع و پیام های تازه رو به رو می شویم:
- ...من از تشنگان زمینم...ص. ۹
- به دشنه ی دشنامی گرفتار/ و گناهی/ که در خیابان برمکیان/ کلاهم را با احترام برداشته ام...ص.۱۰
در شعر خاوران(ص. ۲۰) از خوارزم ، بلخ، سمرقند تا بخارا، اسب می تازد و به شراب نوشی مغان و موبدان می رسد. آخر سر می پرسد:
چه کسی با من خواهد بود/ در جستجوی آفتاب!؟
"قناد" شاعر عشق و سماع هم است، حتا در پیرانه سری:
شبی به خواب خیال تو مهربان بودم♡ به پیر سالیِ خود باز هم جوان بودم...ص. ۴۰
○☆○
با سپاس از دست اندر کاران این "پل" پر پیوند، پیشنهادی با نیّت بهینگی کارشان دارم:
در انتشار دفتر سراینده ها، اشاراتی هم به زندگی، پیشینه ی کار شاعر داشته باشند و نقد و نظرهایی له و علیه را بگنجانند.
□
هاشم حسینی، دوشنبه سی امین روز ماه سوم بهار ۱۴۰۱
June 20, 2022