The last Act of This God's Creature/ Hashem Hossai

پرده ی آخرِ زِندِ گیِ یکی از بندِگونِ خدا!✍️

امروز حالِ خوشی ندارد
بنده ی درمانده
پَهلَوُون پنبه ی این نامه
که
باتری نرینگیش ته کشیده
مدّتیست
مانده
با عیالِ غرغُرو
بی گفت و گو...

او:
نیرویِ وفادارِ اُپوزیسیونِ زیر پتو
که با احتیاط و دقّت تمام
درها و پنجره ها را همه بسته
بر روی مُبل فنر بریده
آن گوشه
گشاد نشسته
زیر لب می دهد
شعارهای شکسته بسته....

سِل فون به دست
که از آن می چکد
بسیار وعده هایِ چرب و چیلی
رسیده به چشمانِ آب چکانش
بی سو
از بی نام و نشان
بسیار گروه و دسته
امیدوارست امسال
نوروز را دور از چشمِ حسود
کور
ببرد بسیار حال
دنباله ی این همه
برای هیچ
هیاهو...

رو به روش
سال ها به نمایش
جام جهان نماش
غبار بسته
یکی از پایه هاش شکسته
و این ساعت
کارشناسی خِبرِه
عاقبت به خیر
ینگه ی دنیا به لابیِ پدرخوانده اش نشسته
مشکل گشاست
حلُ ل مسائل بی حائل
کار او را بسیار کرده آسان
به جاش
می اندیشد
با بزرگون سیاست دنیا
در مشاوره
می جوید راهِ چاره
می دهد
به بندگون داخلی نشینِ
رستگاری را بهترین گزینه...


امروز
امّا
پَهلَوون پنبه ی این قصّه
تب کرده
فشارِ مقعَد و مغزش
نقطه نقطه ی اندرونه ش
بالا رفته
سوزش پیدا کرده قلبش
ناله ناله
می دهد بیرون
شعارهایی میو...میو....مانند
در انتظارِ مُنجیِ موعود
گیرکرده
میان این همه هیاهو
مدعیان کروزوم به ارث برده از کوروش
و چپ های بی نیاز به مطالعه
پرخروش
و نوادِگون حلال زاده
با نقشه های عمارت های کُلَنگی
در دست
برای ساخت برج های بابِل
که دست ها برده اند به استخاره
بالا
بالاتر
رو به مجسمه ی آزادی
امامزاده ای
با بی شمار معجزه
در بلاد محروسه...


سرشار از انتظار
شبی دیگر هم
بی نتیجه و بی بار
می رسد به پایان
پیِ این همه
چندین و چند سال
که
این یکی از بندگون خدا
هم وطنِ بردبار ما
خالی کرده بوده
تغارها
بی شمار از شعار
و
بورس بازان سیاستِ مافیا را
چشم دوخته بوده به دهان
امّا
حالیا
دست و پا دیگر نمی زند
نه خوابست
نه بیدار
زیرا
فَک ها قفل
کَر
گوش هاش چِرک
در نمی یابد
غر و لُند خانمِ خانه را که از او می خواهد
برخیزد و بردارد
قابلمه
جَلدی برود دمِ درِ ننه آقا
که حلیمِ نذری دارد
آن ورتر
دو سه کوچه
در پرت آباد محلّه...


در ختمِ او
بر سرِ قبر مُحقرش
مَدّاحِ شکم گُنده
مدامست به عربده:
-مرحومِ مغفور
بی آزار بود
کبریت بی خطر
برای فتیله ی هر رژیمِ آمده و رفته.../هاشم حسینی از دفتر سروده های "پرنده هنوز می خواند..."

Whats& Whys

بگو به کجا وصل هستی تا بگویم کیستی!✍️

یک صد پرسش چک لیستی برای سلامت روان

در کتابِ در دستِ تدوینم: "رساله یِ حقیقتِ آدم های مجازی" ‌، بی آن که بخواهم ماهیّت گردانندگان شماری از گروه های موجود در فضاهای سایبری را افشا کنم، به واکاوی چیستی و چرایی موجودیّت آن ها، اهداف و اعمالشان؛ و در یک کلام، منافع مادی و معنویشان-مستقیم و غیرمستقیم-در خدمت مافیاهای پنهان می پردازم...

با توجّه به سه واقعیّت تعیین کننده ی زیر:
-نیاز کشورهای سلطه گر به عوامل جنگ افروز منطقه با هر توجیه و بهانه برای بهانه ی دخالت؛
-در انتظار نگه داشتن شبه روشنفکران کشورهای بهره کشی شده با گزاره ها و مطالبِ مورد علاقه ی آنها؛
-ایجاد تفرقه های ایدئولوژیک برای زمینه سازی تحمیلِ دیکتاتوری جدید...

برای دوستانی که در راستای حقوق اجتماعی مدنی خود فضاهای سایبری را نِتگردی می کنند، پیشنهاد اولیه آن است که خوانش منابعِ کاغذی را از دست ندهند تا برکنار از خودزیاد دانی و تقلید(نه تفکّر و تحلیل که از مشخصه های عقل سالم در بدن سالم است) آلت دستِ رندان(گرگان در پوستین گوسفند) نشوند...
اگر کتاب های زیر را نخوانده اند، دو کتاب زیر را پیشنهاد می کنم:
۱. بیشعوری، پژوهشِ خاویر کرمنت و پارسی برگردانِ محمود فرجامی
موضوعِ آن:
"تجاوزِ حماقت آمیز، امّا آگاهانه به حقوق دیگران"
۲. لطفاََ گوسفند نباشید! (کتابی در خودشناسی)حاصل مطالعات گروهی، گردآوری استادان: محمد نامنی، هانیه بیرجندی، نشر آسیم.
موضوعِ آن:
"تنبلی در مطالعه، از خودبیگانگی و برده شدنِ خودخواسته..."

ده پرسش نخست(از یک صد پرسش چک لیست ایمنی) که هر انسان واقعگرا برای شناخت علل هر پدیده ی حادث بر او، آگاهی از خطرات احتمالی و مصون ماندن از خود می پرسد:
۱. مدیر(ان) گروهی که مرا به آن وصل کرده اند، کیانند؟ برای چپاندن من در گله اشان از من اجازه گرفته اند؟!
۲. آن ها چه کاره اند؟ کجا زندگی می کنند؟ در پی چه منافعی هستند؟
۳. افراد حاضر در این گروه کیانند؟ دشمنند یا دوست؟
۴. مدیران و افراد نزدیک به آن ها چه مطالب و اخباری را(و چرا) به خورد ما می دهند؟
۵. بازتاب چه رویدادهایِ اجتماعی را در این گروه می بینیم؟
۶. آیا از منابعِ اخبار، نقل قول ها و وابستگی افراد ظاهر صلاح خبر داریم؟
۷. چند در صد از وقتی را که برای نتگردی در این گروه(ها) صرف کرده ایم، به مطالعه اختصاص داده ایم؟
۸. آیا از اثرات ارگونومیکِ ساعت ها پالس خوردن از سِل فون(گوشی)، طرز غلط به دست گرفتن آن، اختلال غدد داخلی، ایجاد بی خوابی و عوارض مانند آن ها خبر داریم؟
۹. آیا در گروهی که وابسته به آن شده ایم، انتقاد، تحلیل و استنتاج منطقی رایج و یا مجاز است؟
۱۰. پیشینه ی عملکرد گروهی که در آن ماندگار شده ایم، بیانگر چه دستاوردهایی به نفع حقوقِ شهروندی مانند خواسته های بازنشستگان، پرستاران، کارگران، زندانیان و دموکراسی ملموس نه شعاری ماست؟

با آرزوی تندرستی پایدار تن و جان و سرافرازیِ هر ایرانی آزاداندیش و آگاه/ هاشم حسینی

Mother

به یاد سفر رفته مادرم،
آن مهربان باورم
و زنده مادران دور و برِ
گل های پربار
ثمر داده های درختِ دیارِ تناورم...✍️

چهار واژه ی ساده: م-ا-د-ر🤰
کلمه ای که فرهنگ ها، واژه نامه ها و دانشنامه های همه زبان های دنیا از تعریف معنایش در مانده اند.
و مادر، خود شاهکار آفرینش که چشمه ی مهر، درستی و راستی، صداقت و صفا، سادگی و صبوری است، فرهنگ لغتی را ماند که همه ی جهان آن را می فهمند. واژه ی مقدس مادر مترادف/ هم معنای میهن است.
لوطی بی ریایِ شهر، برسینه اش که زیر آن قلب بیقرارش می تپد، سبز حک کرده:
عاشق بی کلک مادر...

مادر جان،
تو در پرسه های شیرین خواب ها و در نفس های بیداریم با منی...
در من و ما، عطری ملکوتی به جا گذاشته ای تا باور کنیم:
مادر واقعی، نماینده ی راستین خدا بر زمین است....🕊💐🌈 💌