Persian Love Song

...

در گوشه های تنهاییِ لبان دلدارم
بی شمار
بیدار باش
شعر پنهانند

بی مانندِ یک پرنده
پریده
سر به هوا
از شاخه ای شکسته
به سویِ دوردستِ ستاره
در راستایِ آن سر به مُهر
بوسه
می تپد بی قرارم
دل
هوای تو را دارم
جانم به کف
ره می سپارم.../ عاشقانه های بی تاریخ

Who is Nima? A poet and

گزارشی بین راهی از آدینه نشستِ باغ سرخیل با موضوعِ "ضرورت اجتماعیِ پیدایشِ شعر با محوریت نیمایوشیج"
۲۷ آبان ۱۴۰۱
۵ پسینگاه تا ۸ شامگاه

پیشنهاد موضوع از سوی شاعر، رحیم رسولی بوده که بی ادعا و صاحب نظر، طنّاز این روزگار تلخکام است: مجلس آرا و تازه گو.
آن چه که در این نشست ها تاَسُّفبار است، بدون منبع و مرجع حرف های ناراست زدن بیشتر حاضران است(و از مطالعه گریزان آن بانوی پاکدامن و یا خودنمایی عروس خانوم مدعی ترجمه و جوانکِ باد در دهن پیچان نشسته بغل دست من که چشم بسته و ترمز بریده هر چه ژاژ را می خایید، بیرون می پراند!)، درست مانند ملاهای هیچ دان زیاده گو‌: خیال راحت که به هیچ بنی بشری و حتا خدا هم جوابگو نیستند. البته این ها به چیزی باور ندارند و خدای پوشالی آن ملاهای دشمن مردم، خصمِ خدای علیم و خبیر است.

یکی از حاضران با کسب اجازه و سپاس از مجری نشست/ آقای رحیم رسولی، گفت:
- این هم تکلیف مستند اینجانب که در ادای دین به نیمای نام آور و به نیت مفید بودن جمع ارائه می شود.
این سخنان مانیفستی نیما دیگر معروف عام و خاص است که:
- مایه ی کار من رنج من است.
- آب در خوابگه مورچگان ریخته ام...
سخنران در پاسخ به آقای "جماد بیک" که فرمود نیما شاعر نیست، بخشی از "افسانه" را خواند و سپس شکواییه ی نیما را با این سطرهای تکان دهنده:
من دلم سخت گرفته ست از این
میهمان خانه ی مهمان کُشِ روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار...(ص. ۶۲۸ مجموعه آثار نیما، دفتر اول(شعر)/ تهران: ناشر، چاپ دوم ۱۳۶۹)

سخنران به طور مشروح و مستند، علل اجتماعی/ فرهنگی هنری(بیرونی) و عوامل زبانی/ شعری ظهور نیما و تکوین راه شعریش را شناساند.
متن کامل این جستار، شنبه ی هفته ی آینده(پنجم آذر ۱۴۰۱) پس از طرح استنتاجات، در این کُنج درج خواهد شد.

In the name of Zhen

به نام زن
اسم اعظم را خدا
سوگند:
زنان آینده می زایند
آزادگی را

رمز پیوندند
پیروزمند

با مهر و نور
می مانند..‌/ هاشم حسینی، از روزنوشت های شبحِ در گشت و گذارِ سرزمین محروسه

Annie Ernaux en Iran

آنی ارنو، نویسنده ی برآمده از طبقه ی فرودستان فرانسه: برنده ی جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۲
✍️💐🙏
گزارشی فشرده از بزرگداشت و سپاس از او در ایران


در این مجال مختصر، برآنم در راستای آشنایی با شخصیت و کارنامه ی ادبیِ خانم آنی ارنو، به مسئله و اهمیت فرم متناسب با آثارش بپردازم و در مقایسه، اینجا به صورت گذرا، به فرم آفرینی موفقِ نمونه هایی مانند محمد علی جمالزاده(۱۳۷۶ژنو- ۱۲۷۰ اصفهان)، صادق هدایت(۱۳۳۰ پاریس- ۱۲۸۶ تهران)، ابراهیم گلستان(۱۳۰۱ شیراز و اکنون باشنده ی انگلستان)، سیمین دانشور(۱۳۹۰ تهران- ۱۳۰۰ شیراز)،احمد محمود(۱۳۸۱ تهران- ۱۳۱۰ اهواز) و زویا پیرزاد(۱۳۳۱ آبادان) و در مقابل: فرم زدگیِ سترون در آثار شماری از نویسندگان ایرانی مانند هوشنگ گلشیری(۱۳۷۹ تهران- ۱۳۱۶ اصفهان)پس از شازده احتجاب، رضا براهنی(۱۴۰۱ کانادا- ۱۳۱۴ تبریز) و خیل نویسنده نماهای فایبرگلاسی، اشاره کنم.

آرنی ارنو(زاده ی نُرماندی، ۱۹۴۰) هفدهمین نویسنده ی فرانسوی است که "به خاطرِ شجاعت و تیزهوشی واقع بینانه ای که به واسطه ی آن ریشه ها، بیگانگی ها و محدودیت های جمعی حافظه ی شخصی را کشف می کند" و به باور من: خلّاقیتِ ویژه ی سبک خودروایتی(autofiction) اش که فرم را فاتحانه در اختیار ناگفته های بشرِ در بندِ معاصر قرار می دهد، شایسته ی تقدیر جهانی و دریافت جایزه ی ادبی نوبل شده است. او خود به عنوان نویسنده ای با کارنامه ای درخشان(انتشار ۲۰ کتاب و تدریس پرسابقه ی دانشگاهی)نه تنها از رویدادهای حیاتی پیرامونش غافل نبوده، بلکه حامی و مدافع کرامت مغفول مانده ی انسانی است. کنشگری خستگی ناپذیر و پیوسته اش با جنبش دانشجویی ۱۹۶۸، همیاری با Me Too، همبستگی با دادخواهی ایرانیان(femme, vie, liberté) هنگام دریافت جایزه ی نوبل، ستودنی و از سوی مردم کشورم و دیگر کشورهای جهان، با سپاس و ستایش همراه بوده است.
آنی ارنو نیم ساعت پس از شنیدن خبرِ بردن جایزه ی نوبل ادبی، اظهار داشت:
-"دریافت این جایزه یک افتخار بزرگ و هم زمان یک مسئولیت خطیر است".
او بارها باورمندانه در گفت و گوها و در کلاس های درس، به توان رها شدن انسان از طریق نوشتن اشاره داشته است.
پیشتر هم جوایزی مانند بوکر، رنودو، فرانسوا موریاک، مارگریت دوراس و جایزه ی زبان فرانسه را دریافت کرده بود.
نمونه هایی از موضوعات و مضامین آثار او عبارتند از: لایه های ناپیدای زندگی با پرتو افکنی بر کرونولوژی هستی نزدیکانش: پدر/ مادر، دلباخته اش، مشکلات زنان در جامعه ی به ظاهر پیشرفته، اما متظاهر فرانسه، سقط جنین، تنگناهای جامعه ی طبقاتی، آلودگیِ عفونت آمیز آموزش و پرورش به واپس ماندگی های اعتقاد و ایدئولوژی، پیشرفت کسب و کار والدین، جان کندن مادر برای خوشبخت کردن دخترش، شور عشقی شهوانیِ خودش به مردی در آنسوی مرزبندی های مذهب، مدنیت، شهر و شرم؛ و مصایب سرطان پستان خود.

آنی ارنو نویسنده ای خوش اقبال(best seller) است که نخست "اتفاق"(۱۹۶۴) را متمرکز بر معضل سقط جنین نوشت و سپس با فمینیستی ترین اثرش "زن یخ زده" (۱۹۸۱) درخشید و با "مکان واقعی"(۲۰۱۴) و پس از آن، این اواخر "گمگشتگی"، آکادمی جایزه ی نوبل را به شگفتی و پذیرش جایگاه والای ادبیش واداشت.
او که برخوردار از پشتوانه ادبی/ فرهنگی غنی جامعه ی فرهیخته ی فرانسه و دستاوردهای پنج سده رمان نویسی این خطه است، هیج گاه مقهور و مقلد نمانده، راه پربار روایت خاصِ خود را پیش برده است. بافتار نوشتارش گزارش دقیق و جذاب زندگی جاری، پرتوافکنی های جامعه/ روان شناسی و نیشتر زدن به دمل های چرکین نهادینه شده است.
آثار برگردانده به پارسی از زبان اصلی آنی ارنو عبارتند از:
- یک زن/ سمانه رودبار محمدی، انتشارات علمی فرهنگی
- شرم/ بهاره مرادی، علمی فرهنگی
- جایگاه/ دینا کاویانی، همشهری

نمونه هایی از صناعت داستان نویسی او:
- به نظرم من الان دارم در باره ی مادرم می نویسم تا به نوبه ی خود او را به دنیا بیاورم.../ ص. ۲۸ ، آن زن

- مادرم که همه کار کرد تا دخترش خوشبخت باشد و به همین خاطر خوشبخت نماند(ص. ۷۶) ، هشت روز قبل از سیمون دوبوار[که کتاب هایش را می خواند] فوت کرد...ص. ۸۱

- ...مشتری ها هنوز می گفتند که[مادرم] زن زیبایی است. همیشه موهایش را رنگ می کرد. کفش پاشنه بلند می پوشید. اما روی چانه اش مو داشت که پنهانی آن ها را می سوزاند...ص. ۵۰
✍️🕊🌴
هاشم حسینی، کرج، آدینه بیست و دوم مهر ۱۴۰۱
Oct. 14th, 2022