Real Love

مردها آن گاه که به راستی عاشق شوند، به دنیا می آیند و دریغا زنان که در عشقشان می میرند..../ ویسلاوا شیمبورسکا(۲۰۱۲-۱۹۲۳) شاعر، جُستار نویس و مترجم لهستانی که برنده ی جایزه ی ادبی نوبل ۱۹۹۶ شد.
از کتاب های شعرِ برگردانده شده به پارسی او:
آدم ها روی پل
عکسی از یازده سپتامبر/ه. ح.

🕊💞🍻

Gheymeh Nazri with the taste of love and fragrance of hope

قیمه ی نذری با طعم مُحبت و زعفران امید✍️

یک اتفاق شیرین در فصل گریه!

علیزاده جونیور، پسر بچه ی حدود سه سال که واحد مسکونیشان بالای واحد من است و من امسال به او عیدی داده بودم، نیمروز آمد زد به در...بدون کلام فقط با چشم های درشت و زیبایش نگاهم کرد...و یک پَک قیمه ی زعفرانی پر ملاط را به من داد و رفت...

سه سال است در این مجموعه زندگی می کنم. او را نوزاد که بود در آغوش ِ مامان و بعدها در گردش پیرامون فضای سبز لمیده در کالسکه اش می دیدم...گاهی اختیار از دست داده، مشتاقانه به سویش می شتافتم...لبخند که می زد، انرژی تازه ای از هستی و امید وجودم را فرا می گرفت...
آخر یک شب هم که بابا و مامان از مهمانی بر می گشتند و مامان دستش پر بود، بابا او را در بغل داشت و دست دیگرش کیسه ای سنگین را گرفته، دنبال مامان می آمد؛ از او خواهش کردم فرشته کوچولو را بدهد من بیاورم بالا...

علیزاده جونیور در آغوشم آرام گرفت و هم چنان که لبخند می زد، دست مینیاتوریش را پیش می آورد، با سبیلم بازی کند...

همین تاسوعا به وقت ناهار که خوشمزه ترین قیمه ی نذری دنیا را برایم آورد، بِهِش گفتم:
-آقای علی زاده ی عزیز! سپاس! نذرتان قبول...بفرمایید در خدمتت باشم...

امّا او فقط لبخندکی زد و با آن تی شرت سیاه که روی سینه اش
Don't give up♡
نقش بسته و بوت های سپید و جوراب آبی به پا، فقط برگشت، دوباره نیم نگاهی شیرین به من انداخت و تنداتند
از پله ها بالا رفت.../ هاشم حسینی، روزنوشت ها
چهاردهم تیرماه ۱۴۰۴
نهم ماه محرم ۱۴۴۷
July 05th, 2025

Glorious Damavand Peak

سیزدهم تیرماه، روز دماوند، همراه با جشن تیرگان خجسته باد...

ایران را برومند/ نمادست/دماوندِ سربلند...🌈✍️🌳

ای یادمانِ نیاکان
بسیار سالیان
پیش آمده
بر زینِ زمین و رانه ی مکان
سرافراز تا این زمان
دماوند!

بیدار باش ها
به فرزند میهنی و
نهیب ها خشم
بسیار به دشمنی

ای یادگارِ کاوه و
نگهدار آریوبرزنت
سِپَر
و
در نهانِ کمان
تیرهای آرشَ ت
آماده ی پرش

بنگر به من!
سینه ام شَرحه شَرحه
پر شرر
که می تپد
با ضربانِ ساعتِ قامت بلندت
به پیوند
ای غرور برومند!
ایران را افتخارها به پَروند
زیبایِ من!
دماوند.../ هاشم حسینی، از دفتر سروده های "پرنده هنوز می خواند..."

PS پ.ن

سیزدهم تیر، روز ملی دماوند و جشن تیرگان، یادآورِ بیباکی آرش کمانگیر و کوه دماوند به عنوانِ غرورِ ایرانی اصیل و آزاد اندیش است. جشن تیرگان روزی است که آرش کمان‌گیر به بالای کوه دماوند رفته و تیر معروف خود را برای تعیین مرز ایران و توران پرتاب کرده و سرزمین پارسه را نامیرایی بخشیده است.
دماوند کجاست؟
ستیغِ دماوند، بلندترین نقطه ی ایران، آتشفشان نیمه‌فعالی در رشته‌کوه البرز مرکزی، با بلندایِ دقیقِ ۵۶۷۱ متری است و به عنوان بلندترین قله اروپا و باختر آسیا نیز شناخته می‌شود. این قله در استان مازندران قرار دارد و از شهرهای پیرامون و حتّا کرانه‌های دریای کاسپین هم قابل مشاهده است. در قله دماوند یک کاسه بزرگ آتشفشانی وجود دارد که حدود ۳۰ متر عمق و ۱۰۰ متر قطر دارد...

Souvenir for Mom

سوغات/ سروده ای به ستایش، پیشکش آن مام که پور دلاورش سلاح بر خاک خوابانده...

توشه را بسته مادرِ دلتنگ
چشم ها پر از باران
به دهان کمی لبخند
پا به راه سرباز
او راست
نورِ چشم
دلبند
زمزمه گر پور
در گوشِ آن زَمَند*/گرفته اش در آغوش تنگ:
-تُحفه ها خواهم آوردت قشنگ رنگارنگ!
می کشد آه
بی نوا بانو
رُخ پرآژنگ
از روزگار
کام شرنگ:
-مگرت مرگ ره آورد دارد آن جا جز جنگ؟

بوسه ها می زند به دستان/ گونه ی مادر
محکم گرفته به پیمان
در بَر:
-به هدف ها می زنم دقیق
با دوربین
سبزه ها/ دست ها/ همه پیوند
نه با پهباد/ خمپاره/ موشک و تفنگ
عکس ها می آورم از
خانه هایِ روشن آن جا
افقی دور که شیاطینِ سوداگر
نامیده اندش دشمن.🌳🌈هاشم حسینی، از دفتر سروده های "پرنده هنوز می خواند"

*زمند در گویش بختیاری: خسته

Invulnerable Irans's Call/ Hashem Hossaini

بال های عشق
ما را پناه
رویینه
پولادی از تنیم
در مقابله با عدُوان
میهنمان را ریز و درشت
دشمنان
این سو و آنسو
هار و هرزه
کف آورده در دهن
بی رحم
پیام آورِ ستم..../ ه. ح.، منظومه ی مقاومت میهنی