Lazy Tongue, slaved Life>>Hashem Hossaini

تنبلی زبان، بردگی جان

در زیر تحلیل چکیده وار نمونه ای، یک از هزاران را می خوانید که در فضای مجازیِ کم دان های زیاده گو پخش می شوند و در حال تنقیه ی مغزهای هیپنوتیزم شده ی در حال استمنای فکری اند...


... عزیز و پر مهر،

آن که مطلب پر از غلط زیر را با نوشتارِ زبانی آلوده در بازار آشفته ی اینترنت پخش کرده و کله پوکی خودنما برای تو عزیزِ جان برادر فرستاده، دشمنِ فرهنگ و ادبیات کشور کهنسال ماست.
تنبلی زبان است که بردگی جان را به همراه می آورد.

چه روزگار پراندوهی...من که از فشارهای قدرت حاکم در خشمم، تا کِی باید از دست دوستان ناآگاهِ خودنما بنالم و بگریم.
بیسوادِ پر مدعایی که رباعی خیام را نادرست و ناشیانه کُپی پِیست/
copy/ paste
کرده، یک کاسبکار مُخ زن فضای مجازی ست.
درستِ رباعی این است:
ای دل! تو به اسرار معما نرسی
در نکته ی زیرکان دانا نرسی
اینجا به میِ لعل بهشتی میی‌ساز!
کانجا که بهشت است، رسی یا نرسی...

و ببین گشادبازی این دشمن زبان پارسی در فضای بچه گول زن مَجازی؛ با نوشتن عبارتی ناپخته و تکرار واو وصل(و) و حذف حرف آخر چند فعل برای نمونه در آن چه فرستاده ای، چه بر سر فرهنگ ما می آورد:
...در یک مکتب خانه بودن> بودند.
و هر سه نابغه دوران خود بودن...> و هر سه، نابغه ی دوران خود بودند.

برای آگاهی بیشتر جنابعالی باید بیفزایم که:
این سه تن:
خیّام ریاضیدان، شاعر و پدیدآورنده ی گاهشمار جلالی که دقّت و درستی زمان بندی آن در جهان بی مانند است، با دولتمردی دانشمند به نام خواجه نصیر و شخصیّت مبهم تاریخی به نام حسن صباح هم دوره نبود...

از یاد نبریم که:
نادانی به اندازه کم دانیِ ناقص، زیانبار و خطرناک نیست.

باقی، بقایت/ هاشم حسینی، چهارشنبه ۳۰ مهر، نخستین ماهِ پاییزِ افسرده ی ۱۴۰۴
October 22, 2025

PSپس نوشت👇
متنِ مورد نظر این بوده، بدون کم و کاست:

ای دل تو به اسرار معما نرسی ....
ور نکته زیرکان دانا نرسی ...
این جا به می لعل بهشتی می ساز ...
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی ....
....حکیم خیام نیشابوری ..
ریاضیدان و منجم و شاعر قرن پنجم و اوایل ششم می زیسته ..
حکیم خیام و حکیم خواجه نصیر الدین طوسی و حسن صباح هر سه در یک مکتب خانه بودن و‌ هر سه نابغه دروان خود بودن
.🌹........درود ...🪻
روزتان نیکو ...
همواره شاد باشید و تن درست ..🌹🌻💐

👆
[؟؟؟!!!]

To my Honest Pall, Bro Kitten

رفیق بی کلک از هفت دولت آزادم، داش پیشک!
شب به خیر!
پیامت را گرفتم...درست می گی!
با دُم نازنیت و چشمک های پرمعنایت که به من رسوندی بی خیال اُسکول های دور و برم باشم سپاسگزارم.
پیشی خان کمین کرده در گوشه ی دیوار هم این بیت حضرت حافظ را زمزمه می کرده:
با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام
نی گَرَت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش.../ ه. ح. ؛ روزنوشت ها در عهدِ عتیق
شامگاهِ چهارشنبه ۲۳ مین روز ماه نخست پاییز ۱۴۰۴

Good night my honest pal! Bro kitten! You dear have had the dinner...
Received your message, I say you are right.
Many thanks for the alarming message your tail and nice meaningful twinkles sent me to be vigilant...
Murmuring, the Pussy who's hidden in the corner of the wall, sang this sacred line of the Saint Hafiz:

Smile! even though your heart is bleeding
Not to roar loudly like a lyre.../ Hashem Hossaini, from the diary of the Ancient age;
Oct. 15, 2025

Proud of Visiting the Professor Kamran Fani

در محضر استاد،
بی بدیل،
هم چنان اصیل
با حافظه ای قوی،
ایستاده بر ستیغِ افتخار
پس از ۸۰ و یک سال...

آفریدگارِ آگاهی و جلال
بی چشمداشتِ نام و مال
بی اعتنای همیشه
به قدرت و جاه
رها و بی هَمال
پهلوانِ قلمروی راد و راست
پیروزمند
بر سر تاج افتخار...

PS/پ.ن
یله شد دلم به آن سو
که نهد سرم بر آن رو
بزنم
بر آن بیضا
یَدِ او
بوسه بسیار
چشمه سارِ پرایثار...

روزِ فراموش نشدنیِ پسینگاهِ دوشنبه، ۱۴ مهر ۱۴۰۴/ October 6th, 2025
در زیارت و دست بوسی، پس از پنجاه سال ریزه خواری نوشتارها و گفتارهای آموزنده و انسان سازِ عَلّامه ای پر مخاطب و خواننده،
گنج شایگان فرهنگ ایران زمین، عالی جناب کامران فانی(زاده ی ۱۳۲۵ در باستانی شهر قزوین/ کَسپیَن)، نسخه پژوه، عضوِ پیوسته ی فرهنگستانِ زبان و ادب پارسی، همیار نستوه در تدوین دانشنامه ها از جمله: دانشنامه ی کودکان و نوجوانان، "دائره المعارف بزرگ اسلامی" و "دانشنامه ی تشیّع"؛ از کارکنانِ خوشنامِ کتابخانه ی ملّی ایران(همچنین مشاورعالی آن جا)، ویراستار و کتابدار/ کتاب شناس، مترجمِ آثاری مانند:
زرتشت> سلوک روحی بتهوون > علم در تاریخ> نمایشنامه هایِ "سه خواهر"و "مرغ دریایی" آنتوان چخوف >"موش و گربه" ی گونتر گراس و...✍️📚
هاشم حسینی،
آدینه ی پر آینه ی میانه ی نخستین ماه پاییز ۱۴۰۴

Two Gentlemen from Iran/ The Honorable Ambassadors

.

دو سفیر افتخار آفرین ایران در گوشه و کنار جهان: برادران امیدوار، عیسا و عبدولاه✍️

بررسی کتاب>>از پاییز خوانده ها/ ۳۱۳
FallBook Review/313

دست کم سه بار این گزارش های شگفت سفر به روایت دو برادر نترس و نستوه از خطر را خوانده ام:
-دوره ی دبیرستان در دهه ی چهل شمسی،
-تَوَرّق چند باره ی همین کتاب از شهریور رفته تا پسینگاهِ امروز که پانزدهم مهرماهِ ۱۴۰۴ است؛
-و اکنون که دارم تکّه نکته های یادداشت هایم را به هم می دوزم تا پیشکش جان های اندیشه و بینش کنم مشتاقِ خوانش، دور از هیاهوی فضاهای مجازی که رندان برای بیگانه سازی ایرانیان از مطالعه و تخلیه ی ذهنشان از تفکّر و تحلیل درآمدسازی می کنند...

کتابِ نفیس و خواندنیِ
"سفرنامه ی برادران امیدوار: نخستین جهانگردان و پژوهشگرانِ ایران/ عیسا و عبداله امیدوار . - تهران: نشر جمهوری، ۱۳۹۸(چاپ دوازدهم)"
سفرنامه ای مصور؛ شروع از ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۳/از ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۴ میلادی


حق مطلب در باره ی ارزش سال ها کشف و کاوش های پیگیر، ماجراهای پر خطرِ این دو برادر جهانگرد را آقای خسرو پاکزاد، کارشناس آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین اتریش به خوبی ادا کرده است:
"جناب آقای عیسا امیدوار...
چندی پیش در فرودگاه مهرآباد تهران، هنگام خروج از کشور کتابی از شما ملاحظه کردم که یادآور خاطرات محوی از کودکی بود...کتاب را خریده و تازه متوجه شدم که شما دو برادر از بزرگان و دانشمندانِ ایران زمین می باشید و چه حیف که آن تجربیات شما از جهان که از چشم و مغز دو ایرانی بود، تقریباََ به فراموشی سپرده شده...متاَسّفانه در اخلاقِ ما ایرانی ها چیزی هم چون بزرگداشت و قدر شناسی و شناساندنِ چهره های دانشمندان وجود ندارد. شاید اگر شما متولد یک کشور اروپایی [می]بودید، هم اکنون مقالات و تجربیات شما را در کتاب های درسی و دانشگاهی می گذاشتند...">>صفحه ی سرآغاز همین کتاب.

کتاب سفرنامه ی برادران امیدوار دارای پنج فصل است:
-یک: دوران های کودکی، نوجوانی و جوانی؛
-دو: نخستین گام، در سرزمین پاکستان، نخستین سفر دریایی، سرزمین شگفتی های جهان(هند)، آهنگ هیمالیایِ سربلند، به سویِ خاور دور، مالایا، اندونزی، به سویِ استرالیا، سیام، ژاپن کشور گل ها، در سرزمین های سپید(از سیبری به آلاسکا تا...)، آمریکایی که ما دیدیم، این جا آمریکای مرکزی، جهنم سبز(از کلمبیا تا جنگل های آمازون و...)، چگونگی دستیابی اینکاها به ارتفاعات آند، به سوی جنوب، اروپا قلب فرهنگ مغرب زمین؛
-سه: آهنگ سفر به کشور عربستان، در قلب قاره ی سیاه چه گذشت، جاده وحشت...دلهره ی مرگ(از آفریقای جنوبی به سویِ آنگولا که مردمش علیه استعمارگران سر به شورش برداشته اند)، سرزمینِ لب بشقابی ها(قبیله ی سارا در شمال آفریقا)، سرزمین برده فروشان!(نیجریه)؛
-چهار: آهنگ سفر به تنهایی، هندوستاک کسور عحایب و شگفتی ها، به سویِ قاره ی سیاه، مسافر یخزده ی قطب جنوب؛
-پنج: ره آورد سفر برادران امیدوار.

بایسته ی گفتن آن که:
-نمایش فیلم "سفر برادران امیدوار" در سینماها؛ آن هم پس از پایانِ سفر دور و دراز و پر رویدادشان در سال ۱۳۴۳، با استقبال بی نظیر مردم تهران رو به رو شد.
و
-لوح فشرده ی موسیقی اقوام و قبایلِ سرزمین های دور، این ره آورد سال ها سفر و خطر این دو برادر هم موجود است.

برش هایی از این کتابِ خواندنی:
"...شروعِ بیانِ خاطرات مان مربوط به سال های می شود که [ما] کودک بودیم و آن [دوره]بازتابی از شیوه یِ زندگیِ مردم تهران در سال هایِ ۱۳۲۴-۱۳۱۸ شمسی و بعد از جنگ جهانی دوم است.
من، عیسا در سال ۱۳۰۸ و برادرم عبداله که دو سال از من کوچکتر است در سال ۱۳۱۰ در شرق تهران، محله ی دروازه دولاب، با کوچه پس کوچه های باریک و خاکی، در منزلی که هنوز با همان ساختار قدیم باقی مانده به دنیا آمدیم و فرزندان یک خانواده ی هشت نفری[مهاجر از روستایِ فشندک طالقان استان البرز] به نام های علی اصغر، موسی، منصوره، نصرت، عیسا، عبدولاه هستیم..." ص.‌۹

شعار دو برادر در سفرهایشان گرداگرد جهان این بود:
همه متفاوت، همه خویشاوند
All different, but relatives

از دیرباز، فرهنگ و ادبیّات پربار و خودویژه ی ایران برخوردار از نگاشته های پربارِ سفرنامه نویسانِ فرهیخته ای مانند ناصر خسرو، حاج سیّاح، مهندس الممالک، نیما یوشیج(دو سفرنامه) بوده است.
و در این روزگار: روزنامه نگارانی خوش قریحه مانند منصور ضابطیان(بازآفرینی های دلچسبش از جنگل هایِ هیرکانی تا کوچه پس کوچه های استامبول)و دین پژوهِ نظریه مند و شجاع، صدیقه وسمقی ("پرسه در دیار خدایان" هند) ره آوردهای ارزشمند و خواندنی را منتشر ساخته اند.
در جستاری جداگانه، گزارش گشت و گذارِ خود در یادداشت های زن و مرد جوان این نسل را هم عرضه خواهم کرد./ هاشم حسینی، ماهدشت، سه شنبه، پانزدهمین روز از ماه نخستِ پاییزِ ۱۴۰۴
October 07th, 2025

PS

فیلم تکمیلی آن را در فیس بوک ببینید.

Patriotic Elegy

هر دمِ من دهد نوا
بانگِ وطن: رها...رها
اشک بریزم
بی صدا
بر منِ و ما
وای وای!
نشسته ایم چه بی نوا
دست به سر
وامانده ها
برده ی دشمنِ دغا
چیره شده در خفا
چهل و اندی سال ها
چمبره بر خاک و سما
"ما"ی مای بی شفا
بر جان ها
جدا جدا


رونده هاییم
مرده ها
چه با ادا
پر مدعا!
تنهایانِ بی وفا
/ ه. ح.

Mixture/ The Nature Law/ Hashem Hossaini

آمیزه✍️

درودها درود به دوست
که هرجا باشم و باشد
همیاریمان
محبت من
عنایت اوست□♡☆

سپیده دمان، آغاز مهربانی
و نور....
پایان خواب و بیخبری
دنیای کور...

در بامداد،
ترانه خوان
هستی را
رود
زلال و پاک
تا آن
ناخودآگاهت دور...

پس ای عزیز!
بیا!
بیرون از پیرهنِ تن
بی خبر از "من"
تو و من
به نثارِ خورشیدها
آغوشمان
گرم و مهربان
شبانمان را تا ابد
تابان.../ ه. ح/ عاشقانه های بی تاریخ از دفتر "پرنده هنوز می خواند"

Be everyone's devotee, be all

💞🌈🕊

نسخه ی آرامش و رستگاری:

شاهی‌طلبی، برو گدای همه باش!
بیگانه زخویش و آشنای همه باش!
خواهی که ترا چو تاج بر سر دارند
دست همه گیر و خاک پای همه باش..

ابوسعید ابوالخیر(شاعر خراسانی در سال های نخستین سده ی یازدهم میلادی)

حقوق مولف/ نام و منبع پدیدآورنده

به ساختار زبان و ادبیات پارسی تیشه نزنیم!📚

دوستِ جوانِ دوستدار رستگاری میهن،

گفته ها، اشعار و کلمات بزرگان را راست و درست و با ذکر گوینده نقل کنیم تا اصالت شخصیّت خود را نشان داده، اصول جهان شناخت حقِ نگارنده/ copy right را رعایت کرده باشیم. در این راهِ راست است که آلوده به فرهنگ بزن در روی حاکم نمی شویم که وزیرش تحقیقات دیگری را دزدیده پایان نامه ی خود می کند.
تنبلی زبان باعث بردگی نامحسوس فرد می شود. این انفعال است که او را حمّال بی مزد و مواجب رندان گسترش دهنده ی بی بند و باری زبانی می کند...
بیتی که از رودکی بدون نام او آورده ای مخدوش و باعث شرمساری دوستداران زبان پارسی است.
درست آن را در یک قاب تقدیم کرده ام.

برای امنیّت اندیشه و بارآوری بینش باید از سرچشمه ی پاک ادبیات پارسی بنوشیم. کتاب بخوانیم تا معتاد ریزه خواری های مجازی نباشیم. اندرزها را بنیوشیم تا دچار کمدانی زیاده گویی نگردیم و بیسوادی خود را جار نزنیم...

بنا به آن زبانزد بختیاری:
عزیزُم! ایخُمِت که ایگُمِت!

دوستدار تندرستی تن و جانت،

هاشم حسینی
چهارشنبه، دوم مهر ماه ۱۴۰۴
September 24, 2025

پسنوشت:

این هم متنی که فرستادی:

🌹هر کس نه آموخت از روزگار ....
هیچ نیاموزد از هیچ آموزگار .....
🪷درود.. بر شما .روز و روزگارتان نیکو باد🌻

Vehicles's Literature

🛵🚜🚙🛻🚚🚃

خودرو نوشته ها، ادبیات مینی مالِ اهالی جاده...

-پایدار تا پایِ دار.../ وانت بارکشی
-فقط در ترافیک پشت همیم!/ پراید
-نیم کیلو باش ولی مرد باش!/ کامیون
-فروشی نیست، رفیقمه/وانت سایپا
-هی روزگار! خیلی نامردی.../ کمپرسی
-یاغی/وانت سیّار میوه فروشی
-همه دنبال یارند، من دنبال بار!/وانت
-اذان مغرب به افق چِشات!/پراید
-حُکم پول بود و ما دل داشتیم!/۱۸ چرخ
-ببین ما با کی می شیم نود و چند میلیون!/پژو مسافرکشی
-میم مثل مرام، دیدین بیارین برام.../کامیون
-من از اونایی نیستم که پشت ماشینم چیزی بِن ویسم.../وانت زامیاد
-نکنه ما بریم و دنیا قشنگ بشه!؟/وانتِ لهیده ی ایران خودرو
-به جز دل، همه چی می برم!/کامیون بارکشی منزل
-یادمون رفت زندگی کنیم.../پیکان
-دنیا به کام کیه؟ بچرخونه، ما هم یه کام بگیریم.../ شیشه ی عقب مینی بوس ایران ناسیونال

این ها و صدها نمونه ی دیگر که در روزنامه ی "روزان" دهه ی ۸۰ شمسی، فیس بوک، وبلاگم(پرسه های اندیشه)و...آورده ام، بازتابِ ذهن اندیشمندانی گمنامند دور از ادا اطوارهای روشنفکری صنار سه شاهی، بیانیه های خیابانیِ راننده های امید؛ مردمی که شادکامانه رنج می کشند، امّا برده ی آقا بالاسرهای بهره کش نمی شوند.

بیش از هزار خودرونوشته را آماده ی انتشار ساخته ام. اسنادی بیانگر خُلقیّاتِ پنهان مانده ی ایرانیان؛ پیشکش به جامعه شناسانِ.../ هاشم حسینی