علی یاری

نمونه گزین از شعر خوزستان/12
*
علی یاری: گذار شعر از رویدادها و آدم ها به بوطیقایی سر به مهر
*
علی یاری( 1353)پژوهشگری شاعر است، با کارنامه ی پرباری از فعالیت های مطبوعاتی، فرهنگی و دانشگاهی؛ روندی پر رنج که او در  گرهگاهی از این روزگار، تاوانی سخت برای پاسداشت ارزش های آن ها به نگاهبانان واپس اندیشی روز به مزد داده است...
   در ساز و کار/مکانیسم شعری او: ذهن و زبانی پویا، هم چنان برونه ای روزآمد(فرم متحول)، زادگر درونه ای(محتوا) با مضامین و موضوعات متنوع است. در این چشم انداز، به عنوان نمونه، با مشخصه های زیر رو به رو می شویم: بومی نگاری: شعرهای اهوازی ها،  نی برها، محله های اهواز و...تا دغدغه های دنیا و آدم:روزنگاه های سینمایی، سفر، ملوان ها، زندگی در عکس ها، شخصیت های معروف و ..
   این ها بهانه های مناسبی برای بیان جهان بینی شعری، البته پر از تصویر/گزارش سینمامند او می شوند که رویدادنگارانه، رویه های هستی پیرامون ما را کنار می زند...
   در کتاب " تاریخ و تحلیل شعر خوزستان" به تفصیل در باره ی نگاشته ها و دیدگاه های او بحث می شود.
   در سفر 20 تا 30 فروردین این بهار، روزی به دیدار او رفتم و شاعر را هم چنان پر خوانش و جویش، بر سر مهر دیدم.
 
   برش هایی از دو کتاب اخیر او و یک سروده ی گزینه:
 
1
...
خیابان نادری
به طرز وحشتناکی عیالوار است...
ص. 45
 
2
...
حافظه تا اطلاع ثانوی تعطیل
بگو کارون دست بردارد از جریان
...
 
ص. 53
/ اهوازی ها>> دویدن در لانگ شات(تهران: آهنگ دیگر، 1388)
 
3
 
...
خوش آمدید!
 به بم، به اقلیم خشتی غم.
 
ص. 32
/کتاب "دویدن در لانگ شات"
 
4
...
حالا سه روز است
شادمان در راه سیبری هستم
هر چه باشد
مردن در استپ های آن جا
بهتر است از جراحی روح در خیابان های تهران.
 
>>ص. 75، کتاب "ریل ها پیش از ما رفته اند"(مشهد: بوتیمار، 1395)
5
 
*دست ام را که در دست می گیری*
 
دست ام را که در دست می گیری
بهار به پیراهن ام بر می گردد
دریا
آغوش می گشاید
و رودخانه با سنگ ریزه و ماهی
حرکت از سر می گیرد.
 
دست ام را که در دست می گیری
به آهویی فکر کن
که پناه آورده به آغوش شیر.
 
در هیاهوی مرغان دریایی
پل سفید
قوسی تازه بر می دارد
دست ام را که در دست می گیری.
 
/ همان جا، ص. 32
 
<<تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
بامداد 31 بهار 96

ماریا نقیب زاده

نمونه گزین از شعر خوزستان/11
 
 
دو سروده از بانوی بامدادهای نیامده
*
ماریا نقیب زاده(زاده ی شوشتر، 1343) شاعر دریای بی کرانه ی عشق است. پس از انتشار مجموعه شعر "بامدادهای نیامده" (اهواز: نشر تراوا، 1380) هم چنان لحن و سویه نگاه عاشقانه، هستی گرایانه و نوستالژیک خود را حفظ کرده، اما گسترده تر و ژرف به دستاوردهای تازه ای رسیده است. زبان ناوابسته و بارور او- بی اهمیت به کارگاه ها و گزاره های رایج شعر معاصر ایران/ خوزستان، در روندی موفقیت آمیز به پیش می رود...
*
یک
 
سروده ی شماره 29/ بامدادهای نیامده(ص.35)
 
بگذار در حریری بپیچانمت
و به مومیایی قرون بسپارمت
مبادا قداست گونه هایت از غبار سرانگشتانم
رنگ ببازد.
 
بگذار میان طراوت آینه ها نهانت سازم
تا در نگاه هیچ تصویری استحاله نگردی.
 
بگذار هیچ گاه نداشته باشمت
زیرا که جاودانه می خواهمت.
 
 
دو/ از کتاب در دست انتشار
 
تمام می کنم مشق های عاشقی
و خرده ریزهای یادت را
در دفتر گشوده ی ایام.
 
به مرور خاطرات انبوهی که می فشارد گلو
و روزنه های دل
به انتحار بی رحمانه ی جوانی نشسته ام!
و طنابی که در بی تابی هایم
هر دم گلو را می فشارد 
به تهدید، چنگ بر ریه ها می زند.
 
چرا ثانیه ها از رفتن
سرباز می زنند
و زمین از گردش باز ایستاده است؟
 
ز پندار شب هایی چنین
باید که برکشم
دستی به رازگونی این طلسم
که سرنوشت را این گونه رقم زد
و بر ویرانه های دژی فرسوده
پرچم پیروزی را
بر یادی های بی رمق برافشانم.26/01/95
*
<< تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
اهواز ، کیان پارس
29-بهار96

علی یار زارعی

نمونه گزین از شعر خوزستان/10
*
دو سروده از قصه نویس قصه گوی رادیو
*
علی یار زارعی(1324، هفت کل) پیشینه ی دیرینه ای در نمایش، قصه نویسی، کار در رادیو و سرایش غزل - در گویش بختیاری و زبان پارسی دارد. شعر برای او پناهگاه و معنای باورمندی برای هستی است...او تنها در قالب غزل به بیان احساس و تخیل می پردازد.
 
یک/ غزلی به گویش بختیاری منطقه ی جانکی- هفتکلی
 
دلی که عاشقه دی غم نداره / و دنیا هیچی او دی کم نداره
دل عاشق چی او ئی صاف و پاکه/ غبار غصه و ماتم نداره
دلی که نید عاشق، گوشت و خینه/ چی زخمیه که هیچ ملهم نداره
دل عاشق بسوسه ا تو و عشق/
ئی چرنه و به لو آهم نداره/ کسی که عاشقه غیر نگارس/
دیه آساره و ماهم نداره
منه جنگل فرگش ویره یاره/
که عاشق راحتی یک دم نداره
ایر که عاشقی، فرگه چه نی تو؟/
ره عشق هیچ پیچ و خم نداره
 
*
دو
 
می پرد دل در هوای روی  دوست/ می تپد در آرزوی کوی دوست
هم چو یعقوب از شمیم پیرهن/دیده ها بینا شود از روی دوست
توسن دل در وسیع دشت عشق/ رو کند هر سو ببیند سوی دوست
در نماز عشق، در محراب دل/ قبله گاه من بود ابروی دوست
مرغ دل حیران به کوی عاشقان/ شد اسیر نرگس جادوی دوست
عطر جان بخشی شناور گشته است/از نسیم خرمن گیسوی دوست
در طلوع روشن امواج عشق/
جلوه گر آن منظر نیکوی دوست
 
*
<< تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
اهواز/ کوروش- کوی ملت
28- بهار96

سریا داودی حموله

نمونه گزین از شعر خوزستان/09
 
 
دو سروده از سریا داودی حموله
*
هر چهره ای
به آیینه بدهکار است
 
جز مرگ
که از گورهای خالی می ترسد!/
 
از مجموعه شعر" زنانی که کلاغ پوشیده اند،آدم تر از حوا نیستند! " 
*
سال هاست نوشته های سریا داودی حموله(زاده ی مسجدسلیمان، 1354، کارشناس ارشد زبان و ادبیات پارسی)، منتشره در مطبوعات و کتاب ها- دربرگیرنده ی داستان، شعر، سخن سنجی/ نقد و پژوهش را پی می گیرم. کارنامه ی او در این زمینه ها پربار و ستودنی است. بانویی که بی شک از مفاخر ادبیات ایران و به ویژه فرهنگ بختیاری خواهد ماند... از این رو، فصل مفصل "سریانه ها" ی "کتاب تاریخ و تحلیل خوزستان" به این آنتولوژی و آنالیز،  روشنی راهگشایی خواهد بخشید...
   ساختار شعر "سریا"/ سریانه ها خاص است، برخوردار از مسئولیت زبانی و شکوفایی زیباشناختی...
او هم از منظر دستاوردهای تازه ی شعری در زبان پارسی و هم چنین خنیاگری دردها و آرمان های انسان بختیاری، در صدر جدول شاعران اصیل خوزستانی کتاب مذکور می نشیند. و البته، افزون بر این ها باید اقرار کنیم که ذهن و زبان بوطیقای کلام اش، همانند چشم اندازهای کشف نشده ی بلندی های کوهساران بختیاری، عطر و طعم خودویژه ای دارد...
   و چه زیبنده که زنانگی بازآفریده ی او در گذار از هزارتوی بن بست ها، سرافراز بیرون می آید...
*
یک
 
...
 
اگر به شکل شب درآمدم
ترجیح می دهم
معاصر کسی باشم
که در من عبور تاریکی داشت
 
به شکل روز در آمدم 
ترجیح می دهم
ادامه ی درختی باشم
که تصمیم ماه بود
 
به شکل باد در آمدم
تا سایه ای نداشته باشم
مثل پرنده ای
که این جا وطن اش نباشد!
*
دو
 
 
 
"پرسونا"
 
 
 
تو می شوم
 
تصویرم را وارونه می بینم
 
نیمی تو
 
نیمی توووهای تو
 
 
 
من 
 
تو
 
او با آیینه ای بر می گردد
 
تو به شکل من در می آیی
 
من نمی خواهم
 
 چیزی باشم
 
جز آن چه هست
 
 
 
باید برگردم
 
به سمتی که تو نیستی
 
عکس آمدنی
 
که ابتدا نداشت! 
*
<<تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
قلعه تل/ کشتگاه "فرخ"
25-بهار96

منصور مرید

نمونه گزین از شعر خوزستان/08
 
دو سروده از منصور مرید(زاده ی آبادان، 1338)
 
منصور مرید هم چنان جستجوگر ادبیت شعر در سروده های هم استانی های معروف  و رسیدن به سرشت زیبایی شتاختی بوطیقای شعر خود است...
   زندگی متلاطم، پنج سال کمای لحظه ها، دشواری وظیفه ی پدری به موازات مطالعات عمیق تاریخ، فلسفه و ادبیات، جهان بینی علمی او را فونداسیون محکم پرش تخیلات شاعرانه اش ساخته است...
دو سروده از او را در زیر می خوانیم و من سخت بر این باورم که: هزار باده ی ناخورده در دل تاک است...
*
...
هنگامه ی هلاک
به نعل خسته ی اسبان
و جنون یال
می بوسمت
ماه پریده رنگ.
بچر به سینه و شبنم.
 
دو
 
...
آرام
 می گذرد قایق شب
در مشت
گشایش
دفینه ی هستی
راز
عقوبت
وسوسه ای
سرشت باد
لرزاندن
بی صدای صبح
در تداوم
بودن
سیب.
 
*
>>تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
قلعه تل/ کشتگاه فرخ
24 بهار 96

احمد طاهری

نمونه گزین از شعر خوزستان/07
 
*
دو سروده از زنده یاد احمد طاهری(الف. فرجام: 1385-1318)
*
آه نوشتی به عنوان پیش گفتار بر این سروده از احمد طاهری که یک دهه می شود راسته ی رفاقت را تنها گذاشته و به ابدیت ستاره پیوسته است..
 
نمی دانم چرا، بامداد یک شنبه 21 فروردین که از کرج رسیدم اهواز، در فلکه ی راه آهن و بعد میدانگاه "ساعت" ، پیش از رفتن به " لامردون" حیات فرخ، این قلب زخمی به تپش افتاد...گفتم می روم و سراغش را از "امیر کبیر" می گیرم... نه، می روم  عکاسی طحان که سه"احمد" آن جایند: احمد محمود و احمد آقایی و احمد طاهری...
 و آن گاه پچ پچه ای مرا هشدار داد: "با پوزخند مرگ بدرقه می گردی مرد!، سترون است این راسته! بیابان تا بیابان هر خیابان...حتی "بوستان" هم  رفته در پی آن همه "احمد" ...
دور خود به هرز و هراس می گشتم...و می دانستم و نمی خواستم بخواهم که او خانه  در آبادان گزیده در خلوت سرای امن مرگ...
و تا پل نیمه شب چشمان ام،  این زمزمه ی او بوده در ملتقای آینه و اشک:
 
اگر از شب گذشتی
صدا، صدا، صدایم کن
صدای شافی تو جرعه ای از داروست.
صدای بالغ تو
مسافت نور است.
صدای کامل تو
بال های عبور است.
 
اگر از شب گذشتی
صدا، صدا، صدایم کن...(احمد طاهری)
*
المپیک بارسلون 92/ هامش بر  جلد(تهران: کلام، 1390)
 
فدریکو گارسیا لورکا به آهک لب زد 
که اسپانیا را سپید ببیند
و خون اش حاشیه ی کلاه ژنرال ها شد
که نشانی از جمجمه بر سینه داشتند
 
راه زنان
به آب مرده پنهان شده اند
و تنها سگ اندلس است
که پارس می کند.
*
>>تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
اهواز، شیراز غربی
23-بهار96

A new Novel by a Haftkelian Author

بهارخوانده ها/ یادداشت نودم
*
"... بعد از خروج شرکت نفت از هفتکل... ناقوس یأس و نا امیدی سایه خود را آرام بر اوضاع اقتصادی، اجتماعی مردم گسترش می داد..." (ص.  379)
*
شعله های فروزان(داستان هایی از مردم خوب هفت کل و توف شیرین)/ منوچهر افشاری. - اهواز: تراوا، 1396
 
1000 نسخه، بهاء: 20 هزار تومان
شماره تلفن همراه برای سفارش دریافت کتاب:
09166091863
*
رمان شیرین و پرکشش "شعله های فروزان" به خامه ی نویسنده ی با احساس و پراستعداد: منوچهر افشاری(زاده ی توفشیرین هفتکل در 1337)، برش هایی از زندگی و کار مردم شریف این شهر، همراه با تصاویر و افزوده هایی از توضیحات و یادنامه ای از پدر زحمت کش نویسنده، شادروان احمد افشاری را باز می آفریند.
   رمان با نگاه عاشقانه ی بین راوی و "مهری"( مهرافروز) شروع می شود و در مسیر خطی رویدادهای کودکی و توصیف شیرین محله ها و زندگی مردم، دبستان "امید"، دبیرستان "رودکی" ، فراز و فرود آن عشق ماندگار، آگاهی و عدالت خواهی مردم،اخلاق و عادات مردم در دهه های 40 و 50 شمسی پیش می رود و خواننده ی جویای بازشناخت هویت جمعی را به کنکاش در یادمان ها و نگاه ژرف به زندگی وا می دارد.
دوستان! رمان آیینه ی جامعه و یکی از ابزارهای مؤثر آگاهی اجتماعی، پیوستگی و همبستگی در راه رهایی از خرافه، استبداد درونی و بیرونی و رسیدن به تحولات و توسعه ی کشور است...زایش رمان های جدید و خوانش پیوسته ی آن ها، از نشانه های جامعه ی سالم و پویاست.
   نمونه ای از نوشتار منوچهر افشاری: "اکثر وقایع و اتفاقاتی که در اطراف محله ی ما می گذشت، از چشم پدرم پنهان نبود.{او} بیشتر اوقات تحلیل درستی از وقایع ارائه می داد و تا آن جا که می توانست سعی می کرد نقش مثبت و خیرخواهانه ای را ایفا نماید. درآمد مغازه بیشتر به فروش نسیه می رفت که پول آن اکثر اوقات بر نمی گشت. هر چند که چند مرتبه هم دفتر  فروش نسیه را پاره کرد که دیگر قرضی نفروشد ولی باز در مقابل درخواست همان مردم بد حساب، به خاطر فقر مالی تسلیم می شد. در هر صورت، رزق و روزی ما می رسید..." ص. 379
امیدوارم خوانندگان فرهیخته و متعهد و به ویژه هفت کلی های با غیرت، با خرید این کتاب ارزشمند که با سرمایه ی شخصی نویسنده( دست کم 8 میلیون تومان) آماده شده است، حمایت عملی خود را نشان دهند.
و انتظار می رود که منوچهر افشاری عزیز، پی آیند این رویدادهای تاریخی را در جلدهای دیگر به دست خوانندگان برساند. بازنگری متن، ویرایش، رعایت نشانه گذاری های مناسب و گذراندن خط سیر حوادث داستانی از گرهگاه های تعلیق پر کشش برخوردار از طرح و توطئه های نوآورانه، به جذابیت بیشتر و تأمین رضایت خواننده ی مشکل پسند و افزایش آمار فروش آن کمک خواهد کرد.
*
هاشم حسینی
اهواز، شیخ بها- شیراز غربی
22بهار96

حیات فرخ

نمونه گزین از شعر خوزستان/ 06
 
*
راستی را قهرمانان چه حقیرند/ تنها شاعرانند که خوشه بر می دارند/ از گونه های بی گل... 
>> در خلوت جهان/ بوفت پلنگ/ ح. ف. م
*
سه سروده ی تازه از حیات فرخ، 1338 قلعه تل باغ ملک
{ پیشنهادم به این خنیاگر ایل و دغدغه درد مشترک آن بوده که به جای نام "حیات قلی فرخ منش" بنویسد "حیات فرخ"... تا چه قبول افتد و چه در نظر آید... }
*
یک
 
کجا ایستاده ای؟
از میان این همه گور
چگونه بگذرم؟
اخگرهای واژگون
باکره های بی چراغ. 
 
دو
 
هر آدمی
خبر ناگواری است
بر می دارم و بو می کشم
قلاده های صندل
بر زانوی علف
شمیم اغواگر
مهرگیاه و بید مشک و حنا
باد به گل جامه فرشته
شیپور بر گوش های هشیار لاله
 
بر پنجه های شما
نچیکده ست خنکای علف؟
پر می شوند تاکستان خلوت کوچه هام
از گیسوان زنبق و جوانه ها.
 
سه
 
هفتاد چپه گل مریم
بر گورت بگذارند
تا به آخر خرزهره ای... 
 
رخنه ی خشک بر آب و علف
یقه دریده گریه
به دامان مادران. 
*
کتاب های چاپ شده:
بوفت پلنگ/ تهران: انزان، 1378
اسب بوی مشروطه می دهد/ تهران: انزان، 1384
هیچ بارانی تنهایی ام را نمی شوید/ اهواز: پل، 1390
واژه ها دم به دم استحاله می شوند/ مشهد: بوتیمار، 1393
یال بریده ی رخش/ مشهد: بوتیمار، 1395
 
*
<< تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
اهواز، گلستان، کوی سعدی، شیراز غربی
21 بهار 95

مجید زمانی اصل

نمونه گزین ها از شعر خوزستان /  05
 
دو سروده از شاعر پیاده رو
*
< آه نوشتی به عنوان پیشگفتار>
 
حال مجید زمانی اصل(1337)/ شاعر پیاده روهای اهواز خوب نیست.  باید به دیدارش بروم...
او دیگر بخشی از هویت نجیب اهواز شده است. مردی که غبار از کتاب های محبوس می زدود و به دست مردم می داد... اما مدتی مدید ست که  بیماری سمجی او را زمین گیر کرده است. مردی که شعرش نسب به پابلو نرودا می برد و با پل والری و لورکا خویشاوند است. او بر خلاف چند مداح جلسه ها و حسینیه های ادبی که روسپی وار به خودفروشی کلام اشتغال تخصصی دارند و در گمراه سازی خیلی از جوانان، کارنامه ی ننگین و سنگینشان مایه ی شرمساری ایزدبانوی شعر خوزستان است، قناعت وار در برابر "فقر سازمان داده شده"( به تعبیر پابلو نرودا)، نیم سده سر خم نکرده تا عروسک خیمه شب بازی سیاست بازان نشود... 
در کتاب "تاریخ و تحلیل شعر خوزستان" به سخن سنجی بوطیقای سروده های او به تفصیل و بی هیچ تعارف پرداخته ام... اما دریغا که او خانه نشین شده و میدان اصلی شهر اهواز، کنج پر گنج او- ردیف های حافظه ی معترض ایرانی بر دهانه ی پل سپید کمان کشیده بر رود عاصی اما اکنون آرام و خاموش، خالی مانده است. پس از او آیا گردی دلاور به میدان خواهد آمد؟
در سال های1389 تا 1391 هنگام کار در پروژه های نفت و گازی یادآوران شمالی و سپس خطوط صادرات نفت و گاز، آخر هفته به دیدارش در خیابان می آمدم و همان هنگام در وبلاگم "پرسه های اندیشه"/ بخش"کتابخانه ی خوزی" به معرفی اش روی آوردم و نوشتم: 
..."
 
مجید نگاهبان شرافت شعر است، گوشه ی میدان شهدای اهواز به فروش کتاب... رندی به خود خزیده، ناظر خیابان هایی بی انتها از پیاده روها.
...
مجید ذهن و زبان خود را باز یافته است: جنوبی اما جهانی، سوکسرود، اما طناز ...
...
با آن که سرودها همه اتوبیوگرافیک هستند، اما "چکامه ی غایب غریب" (185) شخصی ترین اعتراف شاعرانه می شود... " 
تفصیل دیدارهایم با او و بررسی همه جانبه ی ذهن و زبان او را در کتاب مذکور نگاشته ام...
او را از یاد نبریم که ساعت شماطه دار شهر در قلب او می تپد... 
*
دو سروده ی دل چین شده از دفترهای شعر مجید زمانی اصل:
حرف واره / چکامه های 50 سالگی(سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری خوزستان، 1387)
 
ای شفاف، ای عشق! 
تو برگزیدی مرا
و من پذیرفتم. 
اما چرا نمی بینی ام
به رغم هزار زخم خزانی که به سینه دارم
رمه ی آه های آدمیان را
از زنده و مرده
از کنار تربت حافظ شیرازی
تا آخرین کلبه ی جهان
با بالاپوشی که از عطار به عاریت گرفته ام
به چوپانی می برم. 
 
چرا نمی بینی مرا؟!
 
*
هایکو شماره هشت/ شاعر پیاده رو(نشر فصل پنجم، تهران، 1390)
 
نمی دانم قایق ها واژگون بودند در خواب دریا
یا
دریا واژگون بود
در خواب قایق ها. 
*
>تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
عظیمیه کرج
19-بهار96

علی مقیمی

نمونه گزین ها از شعر خوزستان/ 04
 
چهار سروده از دو دفتر
 
فریاد هجرت/ هوای کوچه(نشر ارغنون، تهران، 1348)
 
و من
با پتک پولادین
فرو می آورم بر عرشه ی هستی
که تا خیزد ز جا سیمرغ و
با فریاد هجرت
قاف را تنها گذارد. 
*
خواب سفید/ هوای کوچه
 
ابتدا
مقصد باغچه های همیشه بهار بود
اما:
در انتظار آنقدر ماندیم
که پوسیدیم
و جسم ما
در سماجت لحد
 یورشگاه نیش های حریص موریانه ها شد 
و زان پس
در تن پوش همیشگی خود
(کفن)
خواب سفید دیدیم. 
 
*
شبی/ تراشه شمشاد (نشر ارغنون، تهران، 1351)
 
شبی
کمان من آبستن رهایی بود. 
 
شبی
که بازوان عقیم نور
نشیط صبح شکوفه را
به ابتذال برکه ها می برد. 
 
شبی 
که در کمانه ی شب
زلال قوس و قزح
جاری بود. 
*
خطابه پنج/ تراشه شمشاد
 
ارزانی اتان باد
هیولایی که در پیشارویتان
رود را سد کرده است! 
و هر پگاه
طعمه اش
باکره ی نورسیده ای ست! 
ارزانی اتان باد! 
که به هر جرعه ای
بدینسان تن به خواری سپرده اید. 
 
بگذار
آن جامه ی هراس را
که در جامه دان اشتیاق پیچیده اید
تا از تنفر خویشتن ها
کوری اتان را شفا بخشد
به دست باد بسپارم. 
 
آه... ای عصاره های درمانده! 
ای دغدغه های فریب حیات
آیا از تندیس بیقواره ای که ساخته اید
آگاهید؟
آیا سجده بر تندیس های بی رمق
پیوند احمقانه ای نیست
تا شوربختی اتان را به الفبای کتابت سواد کنید؟
 
به مشیتی کور وصله بزنید! 
چرا برزخ؟!
بر اشتری که میدان دیدتان را بر افقی وسیعتر می گشاید
سوار شوید
و کلام برزخ را از الفبای کتابت حذف کنید
مگر آن عربده ی درمانده ای را
که بر آن دیوار خشتین نشسته است
نمی بینید؟!
 
(علی مقیمی: 1318 روستای دالون باغ ملک - 1385 بیمارستان اروند اهواز.
به جز بسیاری نوشته های چاپ نشده، آثار منتشر شده اش:
هوای کوچه
تراشه شمشاد
مزامیر سارا
آتشدان
سفال غریب
*
<< تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
عظیمیه، کرج
نیمروز آدینه
18 - بهار96

A literary Magazine Born

بهارخوانده ها / یادداشت هشتاد و نهم
*
تولد مجله ای ادبی: خودویژه و ناوابسته، بازتاب نیاز جامعه ی درگیر مطبوعات لابی گرا و موریانه زده ی شهرت
*
شاخ زیتون، سال نخست، شماره ی دوم و سوم: فروردین 96
صاحب امتیاز و مدیر مسئول: نوشاد رضایی
سردبیر: سیروس شاملو
از همکاران این ماه: نسیم خاکسار، کامیار شاپور و... 
 
از خواندنی ها: ترجمه ی نقد ی ارنستو چه گوارا بر شعر پابلو نرودا، همراه با عکس چه در کنار نرودا
از مقالات نمونه ی دیگر:
عرفان و آنارشیسم، یادی از پیتر رآسل/ ترجمه ی سیروس شاملو
ادبیات تبعید...
*
امید آن که این نشریه ی وزین و پربار، از نفوذ موریانه های جویای شهرت و دلالان شناخته شده در امان بماند.
 
نشانی الکترونیک مجله:
shakhezeytoon@gmail.com
*
هاشم حسینی
تهران: انقلاب، دفتر روزآمد
17-بهار96

سجاد سبزواری

نمونه گزین ها از شعر خوزستان / 02
*
 
پنج سروده
1
بوسه هایت
جمهوری کوچکی ست
که خطوط  بین نقشه ها را
به رسمیت نمی شناسد
اما تو
هر روز زیباتری
و بادها
از پیراهن ات
پناهندگی می خواهند.
2
در قرنطینه
سه گل رویید:
گل خشخاش
گل حسرت
گل ترحیم.
3
درون قلب هم نفوذ می کنیم
درون قلب پرنده ها
حتا درون قلب شکارچی
گلوله ای هستیم
شلیک شده
برای
بوسیدن
صلح.
4
قطره های باران روی موهات.
 
 
 
بر شانه ام
دو معشوقه دارم.
5
گنجشک های جنگ زده 
هر غروب
مغز مرا می جوند
آنها نمی دانند که من
تنها
یک سرباز وظیفه بوده ام
*
سجاد سبزواری(1358، اهواز؛ سراینده ی: آن جا که تبرها ایستاده فکر می کنند. - تهران: لبریخته، 1388 و : تسلیتی برای صدا. - مشهد : نشر شاملو، 1390
*
>> تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی، کرج
16-بهار96

نسیم عربستانی: شاعر خوزستانی

نمونه گزین ها از شعر خوزستان / 01
*
سانتا سوفیا دلا پیداد/ برای بختیار عالیوند
 
سخت
به سان صخره های "هفت کل" بودی
به سکوت، تنهایی
به بادها، باران ها. 
 
جز "رمدیوس"
چه داشتی در این دنیا
کهنه پوش "فرناندا"
هم خوابه ی مارها و عقرب ها. 
بقچه ای کوچک به قوس کمر. 
تق و تق استخوان هات. 
 
از در شلخته
غمین می گذری. 
 
هی سانتا سوفیا! 
ماکاندو
دهانی هولناک دارد. 
*
نسیم عربستانی(1324، مسجد سلیمان)
***
>>تاریخ و تحلیل شعر خوزستان/ هاشم حسینی

Khuzistan Poetry: History & Analysis

روزنوشت ها برای نازنینی نادیده / تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
با آن که سه دهه ی ناپیوسته و یک دهه ی اخیر به طور مستمر،  در کاوش و کنکاش شعر خوزستان بوده و بر آنم دستاوردهایم را هر چند ناچیز، در فرصت مقتضی، در کتابی با عنوان " تاریخ و تحلیل شعر خوزستان" پیشکش جان های شیفته ی ادبیات ناوابسته کنم، اما پیشنهادهای دوستان جوان و بیشتر شاعر و افزون بر آن، کیش و مات هر روزه ای که با مرگ دارم و احتمال سوت پایان بازی که ناگهان بانگ بر آید که خواجه رفت؛ تصمیم گرفته ام که به صورتی منظم، بخش هایی از این کتاب و سروده هایی نمونه وار از کوشندگان راستین شعر خوزستان را که به دستم می رسد، جهت معرفی و بهره مندی از دیدگاه های دیگران در وبلاگ ام درج کنم... 
بازتاب آن ها در اینستاگرام و تلگرام پیگیرانه نخواهد بود. 
علاقه مندان لطف کنند نقد و نظر و سروده های خود را به نشانی های زیر ارسال دارند:
hh2kh@hotmail.com
یا
parsnya. blogfa. com
*
هاشم حسینی
کرج، 15- بهار96

Khuzistan Poetry: History & Analysis

روزنوشت ها برای نازنینی نادیده / تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
با آن که سه دهه ی ناپیوسته و یک دهه ی اخیر به طور مستمر،  در کاوش و کنکاش شعر خوزستان بوده و بر آنم دستاوردهایم را هر چند ناچیز، در فرصت مقتضی، در کتابی با عنوان " تاریخ و تحلیل شعر خوزستان" پیشکش جان های شیفته ی ادبیات ناوابسته کنم، اما پیشنهادهای دوستان جوان و بیشتر شاعر و افزون بر آن، کیش و مات هر روزه ای که با مرگ دارم و احتمال سوت پایان بازی که ناگهان بانگ بر آید که خواجه رفت؛ تصمیم گرفته ام که به صورتی منظم، بخش هایی از این کتاب و سروده هایی نمونه وار از کوشندگان راستین شعر خوزستان را که به دستم می رسد، جهت معرفی و بهره مندی از دیدگاه های دیگران در وبلاگ ام درج کنم... 
بازتاب آن ها در اینستاگرام و تلگرام پیگیرانه نخواهد بود. 
علاقه مندان لطف کنند نقد و نظر و سروده های خود را به نشانی های زیر ارسال دارند:
hh2kh@hotmail.com
یا
parsnya. blogfa. com
*
هاشم حسینی
کرج، 15- بهار96

Book Review,  the 88th

بهار خوانده ها/یادداشت هشتاد و هشتم/03
*
 پابلو نرودا ساحری بود در عالم شعر... 
*
حکومت نظامی/ خوسو دو نوسو؛ ترجمه ی عبداله کوثری.  - تهران: نشر نی، 1395
2000 نسخه، سی هزار تومان
 
"برای دخترم: پیلار" / خوسو دونوسو
*
خوسه دونوسو(1996-1924) داستان نویس دوران شکوفایی شیلی و از مبارزان ضد دیکتاتوری پینوشه بود. در سال 1980، برنده ی جایزه ملی ادبیات شیلی شد.  از آثار دیگر او: دوزخ بدون مرز/ پرنده وقیح شب. 
این رمان شیرین و تکان دهنده ی او که با برگردان توانمندانه ی استاد عبداله کوثری، زبان فرهنگ و پارسی را آراسته است، کند و کاو در روحیات آدم های دیکتاتور زده است، در راستای به خاک سپاری بیوه ی پابلو نرودا(1973-1904) با نام ماتیلده اروتیا.
 " مانونگو ورا خواننده ی محبوب مردم در دوران انقلاب آلنده، بعد از سال ها دوری از وطن، در این روز به شیلی باز می گردد، در پی یافتن خود و کشف دوباره ی میهن... "
رمان در سه بخش در چرخش است: شامگاه- شب- صبح
 
سطرهایی نمونه وار از فصل 30 بخش صبح:
" ...نرودا ساحری بود در عالم شعر، اما نشان داد که در امور مالی هم سحر می کند. فکرش را بکن، ثروتی به بیوه ی این مرد رسیده که از ماترک تو، با همه ی دوز و کلک هایت  و با همه ی معاملات مشکوکت بیش تر است.... بگذریم که آن حضرات از نرودا نفرت داشتند و هیج وقت درکش نکردند. راستش را بخواهی ، توی این فکرم که آن شاعر چه درسی به شما بانکدارها و اقتصاددان ها و کارفرماها می دهد.  شماها که قربانی نظام ساخته و پرداخته ی خودتان شده اید که تا گردن توی قرض فرو رفته، در حالی که بیوه ی این نویسنده ی استالینیست، وقتی می میرد، یک ثروت چند میلیونی به جا می گذارد که همه اش شرافتمندانه و از حق تألیف کتاب های شوهرش به دست آمده، یعنی همه ی این ها نتیجه شعرهای{اوست}...ص.  340
 
*
 
هاشم حسینی
کرج، کتابسرای چیستا، 45 متری کاج
14-بهار96

Book Review,  the 88th

بهار خوانده ها/یادداشت هشتاد و هشتم/03
*
 پابلو نرودا ساحری بود در عالم شعر... 
*
حکومت نظامی/ خوسو دو نوسو؛ ترجمه ی عبداله کوثری.  - تهران: نشر نی، 1395
2000 نسخه، سی هزار تومان
 
"برای دخترم: پیلار" / خوسو دونوسو
*
خوسه دونوسو(1996-1924) داستان نویس دوران شکوفایی شیلی و از مبارزان ضد دیکتاتوری پینوشه بود. در سال 1980، برنده ی جایزه ملی ادبیات شیلی شد.  از آثار دیگر او: دوزخ بدون مرز/ پرنده وقیح شب. 
این رمان شیرین و تکان دهنده ی او که با برگردان توانمندانه ی استاد عبداله کوثری، زبان فرهنگ و پارسی را آراسته است، کند و کاو در روحیات آدم های دیکتاتور زده است، در راستای به خاک سپاری بیوه ی پابلو نرودا(1973-1904) با نام ماتیلده اروتیا.
 " مانونگو ورا خواننده ی محبوب مردم در دوران انقلاب آلنده، بعد از سال ها دوری از وطن، در این روز به شیلی باز می گردد، در پی یافتن خود و کشف دوباره ی میهن... "
رمان در سه بخش در چرخش است: شامگاه- شب- صبح
 
سطرهایی نمونه وار از فصل 30 بخش صبح:
" ...نرودا ساحری بود در عالم شعر، اما نشان داد که در امور مالی هم سحر می کند. فکرش را بکن، ثروتی به بیوه ی این مرد رسیده که از ماترک تو، با همه ی دوز و کلک هایت  و با همه ی معاملات مشکوکت بیش تر است.... بگذریم که آن حضرات از نرودا نفرت داشتند و هیج وقت درکش نکردند. راستش را بخواهی ، توی این فکرم که آن شاعر چه درسی به شما بانکدارها و اقتصاددان ها و کارفرماها می دهد.  شماها که قربانی نظام ساخته و پرداخته ی خودتان شده اید که تا گردن توی قرض فرو رفته، در حالی که بیوه ی این نویسنده ی استالینیست، وقتی می میرد، یک ثروت چند میلیونی به جا می گذارد که همه اش شرافتمندانه و از حق تألیف کتاب های شوهرش به دست آمده، یعنی همه ی این ها نتیجه شعرهای{اوست}...ص.  340
 
*
 
هاشم حسینی
کرج، کتابسرای چیستا، 45 متری کاج
14-بهار96

How much is Eid?

روزنوشت ها به نازنینی نادیده/ عید کیلو چند؟!
*
او را کنار یکی از این صندوق های صدقه می بینم که دلالان دین برای اجاره اش آویزون خایه های قدرت تطهیر داده شده اند... 
می گویم: "نوروزت، فرخنده هم شهری..."
نگاه مشکوکی به من می اندازد و با ولع گاز کودکانه ی کوچکی به ساندویچ اش می زند... هراس آن دارد زود تمام شود... زندگی گنجشک واری دارد در پیاده روهای پر خطر...
 - "عید شما مبارک جوان برومند... "
فرار می کند و من هم چنان در پی اش... می خواهم از جهان بینی، عشق اش و دیدگاه اش در باره ی زندگی باخبر شوم.. مادرش زنده است؟ و... 
ناگهان می ایستد.  نگاه خشمگین اش میخکوبم می کند:
-"عید کیلو چند؟!"
شهر خلوت و این سرمای سردخانه ایش...  همیشه بیگانه برای من...
 روستایی با روابطی قرون وسطایی زرق و برق زده... راسته ای که جیگرکی ها، فست فودی ها، خوراکسراهای سرطان زایش بسیار؛ و از دکه های روزنامه و کتابسراها خبری نیست... 
در پاریس، کافه های کاسموپولیتن خیابانی، بخار جادویی قهوه ات را با دالان های گشوده ی دموکراسی و کرامت انسانی پیوند می زنند... 
*
هاشم حسینی
3 راه تهران کرج
*
12-بهار96

Real Poetry Search

روزنوشت ها به نازنینی نادیده / در جستجوی شعر
*
سال هاست در پی شعر می گردم تا ناشعر حاکم بر ادبیات پارسی را آشکار سازم. اگر بپذیریم که هر قدرت تمامیت خواه- بر محور تثبیت و گسترش فرهنگ نگهدارنده ی پایه های سلطه اش، فرهنگ / هنر و ادبیات مورد نظر را رسانه ای می سازد و آن ها را با نام های مختلف و در اشکال و شیوه های متنوع موافق و مخالف و معاند در میان مخاطبان نفوذ می دهد، به ستیز بی رحمانه ی ادبیات دولتی/ رسمی با ادبیات اصیل پی می بریم.  مشخصه های ادبیات مورد نظر ما که قدمتی دست کم یک هزار ساله دارد: انسانگرایی، تازگی های زیباشناختی و هم خوانی برونه(فرم) با درونه  (محتوا) هستند... 
و در این نوشته که در راستای پژوهش میدانی - کتابخانه ای ام با عنوان " تاریخ و تحلیل شعر خوزستان" ، پیشکش جان تو شیفته ی شعر واقعی می گردد، برش هایی از پرسه و کاوش های امروزم/ آدینه یازدهم فروردین را با تو در میان می گذارم. 
 در ده ساله ی اخیر، به عنوان خواننده ی حرفه ای شعر که صفحات ادبی روزنامه ها و مجلات، کتاب های چاپ شده، کانال های مربوطه ی سایبری، گفت و گو های رادیو-تلویزیونی داخل و خارج را در حد توش و توان پی گرفته ام، به این نتیجه رسیده ام که در فضای سانسورزده، فرمایشی و در واقع لابی گرایانه- مافیایی، برای چشیدن شهد شعر غیر تقلبی، باید به جستجوی های دیگر دست زد... ناگفته ها در این جا را در "تاریخ و تحلیل شعر خوزستان" به تفصیل خواهی خواند... 
و این آدینه ی فرخنده که نم ابر بهاری بر گونه های گل طراوت بخشیده، بخت یار شد که به همت تیرداد آتشکار: شاعر، مترجم و منتقد به دیدار سه شاعر به خلوت رانده بروم: بهروز صالحی(1369، زاده ی اهواز و بالیده در آبادان)؛ نسیم عربستانی(1324 مسجدسلیمان) و حجت گرایی (1318 نهاوند، دبیر مدارس پسرانه و دخترانه ی مسجد سلیمان)... تیرداد را جوانی می دانم پاک نهاد: پیوندگاه عاطفه و شعر، نازنینی که " کار خیر بی روی و ریا کرد.."
و سخن کوتاه کنم:
نه هر که کتاب چاپ کند، شاعری داند و " نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست، آیین کله داری و سروری داند..."(حافظ)
*
هاشم حسینی
کرج، اشتراکی شمالی
11-بهار96

Here is Spring, where's my darling

بهار آمد، نیامد یار، دیدار ...
*
روح بهاران دمید، گل رخ ایام کو؟
سرو چمن قد کشید، ماه بر این بام کو؟
بی دل و هشیار بر دامن گلزار بین
سوسن و سنبل رسید، بلبل ناکام کو؟
چشمه ی خورشیدهاست بر سر خاک شهید
خوان پر از عود و گل، لاله ی خونفام کو؟
آینه ی دیده ها، نور صفا می دهد
صبح ظفر می شود، نوش بر این جام کو؟
خیل سواران رسید، خانه بهشت برین
دشت بجویید باز، گمشده ی مام کو؟
معرکه ای است زندگی، رزم غنی و فقیر
گرد و دلاور به پیش! سر به ره نام کو؟
شهر پر از یاد تو، کوه پر از مشت  تو
جان که نگردد به کار، در قدمت رام کو؟
می طلبد راه جان، دل به کفم می تپد
بیع و شرایی است خوش، خوانده ی پر وام کو؟
*
کارون اهواز، بهار 1363
پچ پچه در باد/ هاشم حسینی
*
10-بهار-96

Book Review,  the 86th

بهار خوانده ها/یادداشت هشتاد و ششم/01
*
این سگ سرنوشتش مثه منه... 
*
سگ ولگرد پرسه در شب کلاغ/نظار مولانی. - تهران: روزآمد، 1396
*
تولد یک نویسنده ی جنوبی/ خوزستان/ آبادان که ناوابسته به فرامین مدشده ی کارگاه های قصه نویسی و تبلیغات مجلات ادبی سفارشی، به روایت یادمان های بختک وار خود نشسته است. 
 نظار مولانی(1332) تصویرگر و طراح روی جلد این رمانچه ی 112 صفحه ای هم هست. رویدادها، واگویه های روحی زخمی است که گاه لحن شعرگونه به خود می گیرند. ژاندارم ها، تجاوز و خودکشی، واژه ها و عبارات عربی، اعتراض، بیماری، فقر، کتاب خوانی مهجورافتاده و نماهایی برش خورده از آبادان در ابتدای شکل گیری اش به عنوان یک شهر نفتزاد، تار و پود کتاب را به بافته اند.
   پرسش هایی که در برابر داستان نویسی ایرانی و به ویژه قصه های اقلیمی/جنوبی پیش کشیده می شود، نمونه وار این ها هستند:
1. آیا موضوعات و شگردهای داستان هایی از این دست، برای خواننده ی خارجی، گیرا و نو هستند؟
2. مخاطبان این نوع قصه های نوستالژیک کیانند؟
3. هدف زیبایی شناختی این ادبیات چیست؟
4. آیا نویسنده برای نوشتار خود رسالت اجتماعی قائل است؟ و آیا تعهد را در بیان سمبلیک تقابل با نمادهای سرکوبگر رژیم پیشین می داند؟
5. چرا جهان بینی/دیدگاه راوی تا این حد مغشوش و متشتت و دنیای شخصیت ها، ناهم خوان با فرهنگ مترقی روزگارشان است؟
*
هاشم حسینی
کرج
07-بهار96

نشانگان جامعه ی روشنفکرزده

روزنوشت ها به نازنینی نادیده/ عقل کل
*
تاریخ حماقت های تکان دهنده ای را به ثبت رسانده است.  در هزاره ی سوم که "دانایی توانایی است" و کارشناسی و تخصص در رشته های علمی و حتی علوم انسانی  / هنر و فرهنگ، جزیی نگر تر، ژرف تر و داده مند تر می شود، اکتفا به استبداد فکری فرد مسلح به قدرت متضاد با ارزش های انسانی - اخلاقی، به تبعیت بی چون و چرا  و در مواردی سرسپردگی زیر لوای ایدئولوژی، اعتقادات، ملیت / قومیت گرایی و لابی گری لعاب داده شده می انجامد و سر انجام: مسلخ اندیشه ورزی را تقویت کرده؛ و امر حیاتی نقدپذیری در راستای ضرورت اصلاح را به بن بست برده و در نتیجه: وابستگی برده وار را زیر نام های مدرن حقیقت محتوم و سعادت مدنی، با برندهای مختلف به تولید انبوه می کشاند...
مشکل و معضل تاریخی جامعه ی ما آن نیست که عوام / توده "نمی دانند"، "مردم ما حافظه ی تاریخی ندارند" و "اشتباهات ویرانگر تمدنی-فرهنگی، مکرر روی می دهند"؛ فاجعه ی کنونی در آن است که جامعه ی روشنفکری متشتت، تابع متغیرهای ناپیدای اربابان قدرت بوده و هر فرد تازه "کتاب خوان" ، خود را عقل کل می داند. ناآشنایی با عناصر و سازندهای فرهنگی کشور، ناکارشناسی و مغفول ماندن از دستاوردهای متنوع و در هر ثانیه متکاثر داده های علمی/ ادبی/ هنری / علوم انسانی برآمده از خرد جمعی بشر جهان وطن، روند اظهارنظر و بررسی را به عقل کل گویی کشانده است.  تنبلی مطالعه/ تحقیق و  نبود تحصیلات آکادمیک استاندارد در میان گستره ی قابل توجهی از روشنفکران وطنی، به سرسپردگی تحلیل، اکتفا به رسانه های دم دست، تفاخر به مکاتب/ عناوین و نام های غربی و شهرت گرایی در هر شکل آن رسیده است.  جزمیت روشنفکر ایرانی، رویدادهای زیر را به همراه داشته است: اشاعه ی نظام / سیستم های تفکر و تحلیل ایدآلیستی، دار و دسته بازی و کولی دادن به مراکز برده پروری فکری زیر نظر مدیریت سرمایه داری آمریکایی- اروپایی.... و کوتاه و گویا آن که: بهمن فرود آمده بر سر اندیشه ی سالم جامعه ی ایرانی، از سوی روشنفکران سرسپرده، نادان و ناشی، خیانتکار و سر به مزد(جنده های فکری- شغلی)، هواداران و سینه چاکان دگم حزبی- سازمانی و دن کیشوت های ادبی فرهنگی است.... 
 
در این مقال مختصر،  مجال  پردازش تام و تمام موضوع مذکور در بالا  وجود ندارد.  تنها با طرح یک پرسش، بحث را به پایان می رسانم: آیا توده ها، عوام و همگان بی ادعا، در زندگی روزانه که ملاک معتبر و مستندی برای ارزشیابی هاست، خود را 'عقل کل" می دانند؟ مگر نه تاریخ را توده ها، این نیروهای مولد می سازند؟ مگر نه در سه دهه ی اخیر، این توده های بی ادعای زحمتکش نبوده اند که با وجود تنگناهای مادی و فرهنگی سازمان داده شده و زیر بار فشارهای پر رنج، در انتخابات کاری نکرده اند کارستان؟
پس بیایید بیندیشیم که روشنفکران عقل کل نگر و گله های بی مزد و مواجب تابع آن ها، نقش مخربی در انحراف روند دادخواهی ما دارند که هدف آن همانا تثبیت قانون، به کرسی قدرت نشاندن دموکراسی واقعی و زیر سازی توسعه پایدار ایران مستقل و خواستار صلح جهانی است.
*
هاشم حسینی، کرج
05-بهار95

Confiscated Childhood

از روز نوشت ها به نازنینی نادیده / حالی خودباش...خوش باش و عمر بر باد مکن...
*
این چند روز نخست نوروز، روژینا که سه ماه تا سه سالگی اش مانده و خردادی پر شور و حالی است، تکیه جداگانه ای از بهشت بهارانه، آمده کرج پیش ما....با ترانه ها، عبارات خاص و حرکات خود ویژه،
خاموشی زمستانی را فرو می شکند...
 می گویم: "ملکه خانم!  ببین اون ماهی سیاه کوچولو چطور برات دم تکون میده!  و اون سه تا ماهی سرخ همراهش، چقدر با دیدنت  قرار و آرام ندارند..."  و او به سنبل های صورتی اشاره می کند و گل های دیگر که دارند برای ماشا و سنجاب خانوم قصه می گن..  می دود در اتاق خواب مامان بزرگ که کتابخانه و آرشیو من است، فرمان می دهد: "بچه هاتون را  زود بیارید معاینه کنم، وقت ندارم آقا... "
و من عروسک های ریز و درشت خانه را ردیف می کنم جلویش روی میز..  
فرمان می دهد: " هاپو!  برو فیش فیش (قرص جوشان)بیار... " می روم و استوانه ی قرص را به دندان گرفته، به دستش می دهم... با لحن خانم دکتر، پزشک بدون مرز می گوید:
"Thank you... "
و این گونه است که مرا از کنج خلوت ام بیرون می کشاند، به بازی در انواع خستگی ناپذیرش... کاغذ و قلم و قلمروی سایبر به کنار، وارد دنیای پاک و بی غل و غش کودکانه می شویم...از ساعت سه پسینگاه که وارد شده تا اکنون که نه شامگاه است، یک دم ننشسته و آرام نگرفته... از لحظه لحظه ی حال، حظی وافر می برد. حتی نمی خواهد یک ثانیه را صرف جیش کردن کند...مرا در پی خود می دواند... یک بار او پیشی می شود و من هاپو... و یک بار او کارگاه النا می شود در پی "دزدان مردم"...و چه بازی های خستگی ناپذیر و شیرینی که نمی آفریند! 
ژان پیاژه(1980-1896) شناخت شناس/ روان شناس رشد سویسی گفته کودکان چرا ساعت ها بازی می کنند و خسته نمی شوند، زیرا به بازی اشان تنوع می دهند و نمی گذارند این روند خودخواسته به هیچ بهایی یک نواخت شود... 
آری، ما درگیر یک زندگی خسته کننده ای شده ایم که با انواع عقاید تحمیلی، رنج های کار و دلهره های بی کاری و استبداد خاکمیتی مبتنی و متکی بر دروغ و تهدید مجبور به تحملش می شویم....رنج می بریم... و تنها در برابر خوشبختی مصادره شده امان آه می کشیم... و احمقانه با خودفریبی توجیهش می کنیم... و ناگهان مرگی احمقانه و بی هیچ دستاوردی برای پی آمدگان...
اما دنیای کودکانه عاری از جداسازی های رنگ و دین و قومیت وایدئولوژی هاست... کودک پیوند بین خدا و انسان است. پیام آور آن که "انسان! از زندگی ات بهره مند شو... این حق توست... نگذار هیج لحظه ای از آن را دلالان قدرت و دین برای بهره کشی از تو مکارانه بدزدند. " 
در اندیشه های دور و دراز فرو رفته ام که روژینا مرا به حال خوشباش خود فرا می خواند:
" بابا... بابا..  بیا سوار اسکوترم بشو تا ببرمت دور دنیا بگردانمت...  پیش ستاره ها هم می برمت... "
*
هاشم حسینی
عظیمیه، کوی لاله ها
02-بهار96