بهار خوانده ها/یادداشت هشتاد و ششم/01
*
این سگ سرنوشتش مثه منه... 
*
سگ ولگرد پرسه در شب کلاغ/نظار مولانی. - تهران: روزآمد، 1396
*
تولد یک نویسنده ی جنوبی/ خوزستان/ آبادان که ناوابسته به فرامین مدشده ی کارگاه های قصه نویسی و تبلیغات مجلات ادبی سفارشی، به روایت یادمان های بختک وار خود نشسته است. 
 نظار مولانی(1332) تصویرگر و طراح روی جلد این رمانچه ی 112 صفحه ای هم هست. رویدادها، واگویه های روحی زخمی است که گاه لحن شعرگونه به خود می گیرند. ژاندارم ها، تجاوز و خودکشی، واژه ها و عبارات عربی، اعتراض، بیماری، فقر، کتاب خوانی مهجورافتاده و نماهایی برش خورده از آبادان در ابتدای شکل گیری اش به عنوان یک شهر نفتزاد، تار و پود کتاب را به بافته اند.
   پرسش هایی که در برابر داستان نویسی ایرانی و به ویژه قصه های اقلیمی/جنوبی پیش کشیده می شود، نمونه وار این ها هستند:
1. آیا موضوعات و شگردهای داستان هایی از این دست، برای خواننده ی خارجی، گیرا و نو هستند؟
2. مخاطبان این نوع قصه های نوستالژیک کیانند؟
3. هدف زیبایی شناختی این ادبیات چیست؟
4. آیا نویسنده برای نوشتار خود رسالت اجتماعی قائل است؟ و آیا تعهد را در بیان سمبلیک تقابل با نمادهای سرکوبگر رژیم پیشین می داند؟
5. چرا جهان بینی/دیدگاه راوی تا این حد مغشوش و متشتت و دنیای شخصیت ها، ناهم خوان با فرهنگ مترقی روزگارشان است؟
*
هاشم حسینی
کرج
07-بهار96