Saadi Shirazi

 

سعدی شیرازی، ادیب آموزگار
نام آور نامیرای هر روزگار
به پاسِ بزرگداشت او در یکم اردیبهشت جلالی
👇
سعدی، ستاره ی پر درخشش فرهنگ ایرانی در سده ی سیزدهم میلادی، هم چنان شاعری زنده، اندرزگویی در راستای سعادت شهروندگری و هشدار دهنده ی حکام، در پرهیز از ستم و مال اندوزی است.
آرامگاه او: اکنون زیارتگاه ایرانیان قدر شناس(عام و خاص)؛ پیشتر، مدرسه و خانقاه او بود. 
   عظمت شخصیت و منش سعدی در آن روزگار خونریز، برآمده از پیام آوریش از صلح و عشق، خردورزی و داد است. او ادیبی خوشبخت بود که در زمان حیات آوازه ی شهرتش تا چین و هند هم رسیده و حتا یک زورقبان چینی غزلی از او را زمزمه می کرد و خود در جامع دمشق مورد اکرام واقع شده بود.
استادان زبان پارسی او را با این اوصاف سنجیده و ستایش کرده اند:
- سخن سالار/ میر جلال الدین کزازی در کتاب "آب و آیینه"؛
 - یکی از چهار رکن فرهنگ و قومیت ایرانی/ حسن انوری در کتاب شوریده و بی قرار؛ سعدی

-  سعدی شخصیتی تلفیقی دارد و یکی از چهار سخنگوی وجدان ایرانی است./ محمد علی اسلامی ندوشن در کتابی با همین عنوان؛ 
- سعدی شاعر عاشق، شخصیت التقاطی در حد اعتدال.../ محمد علی همایون کاتوزیان در کتاب "گلچین سعدی"؛
 - شیخ سعدی نه تنها یکی از  ارجمندترین ایرانیان، بلکه یکی از بزرگترین سخن سرایان جهان است.../ محمد علی فروغی: دولتمرد بی نظیر(این شاگرد خلف سعدی که  دستاوردهای افتخارآمیز نیمه ی نخست زمامداری رضاه شاه، مرهون درایت های اوست)در سال ۱۳۱۹ که کلیات او را گردآوری و در اختیار همگان قرار داد.

آن پیشتر، عماد فقیه کرمانی، در برابر بارگاه سخن سعدی اظهار عجز کرده بود:
مشهور شد به نظم روان در جهان "عماد"
لیکن به گرد سعدی شیراز کی رسد؟!
   در این راستا، مدح زیبای ملک الشعرا بهار (۱۳۱۶)در مسمطی مستحکم از شیخ اجل سعدی، در تضمین غزلی از او، شیرین و شور انگیز است:
سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟
یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟
یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟
هیچم ار نیست‌، تمنای توام باری هست
«‌مشنو ای‌دوست که غیراز تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جزفکر توام کاری هست‌»
...
در بررسی کارنامه فردی ادبی بزرگان فرهنگ ایران کهن سال، ارزیابی آثارشان را با سنجه های زیر می توان مبنا قرار داد:
نوآوری و تازگی 
غنای زیبایی شناختی
وفاداری به آرمان های انسانی

سعدی در کنار فردوسی، عطار، مولوی، حافظ و دیگر بزرگان فخرآوران میدان سخن، دارنده ی سه مشخصه ی بالاست. هرگاه اثری یا آثاری از یک ادیب، زمان و مکان دوران ها را درنوردد و برخوردار از مُهر فخرآور ابدیت شود، می گوییم این گنجینه(ها) شاهکار جهانی و جزو کلاسیک های نامیرای بشری است(هستند).
سعدی مُهرِ "باطل شد!" زمان را باطل کرده است. او اکنون سفیر خوشنام و با اعتبار ایرانیان در میان خارجیان است.
   برای آن که تاَثیرات شخصیتی و شاعرانگی او‌ را در جهان دریابیم، نمونه وار بگویم:
 همان بس که رالف والدو امرسِن نویسنده و فیلسوف آمریکایی(اواخر سده نوزدهم) یا نویسنده /شاعر و مبارز راه مردم سالاری و آزادی: ویکتور هوگوی فرانسوی(در همان زمان) خود را خوشه چین "گلستان" و "بوستان" او می دانند...
  نخستین برگردان "گلستان" به زبان فرانسه توسط آندره دوریه در سال ۱۶۳۴ صورت گرفت و سپس تا کنون، دست کم چهار ترجمه ی دیگر از آن منتشر شده است.
   با توجه به کارنامه ی پربار ادبی سعدی(شعر و نثر) و سخن جهان گستر او، کند و کاو در مدح و ذم او، برای امتیاز دهی و قرار دادنش در جایگاهی شایسته و بایسته، کند و کاو در انتقادات به عمل آمده از ساختار فکری اخلاقی و منش اش در زمان حیات، کوتاه و گویا می توان گفت:
او در مقایسه با دو روشنفکر آرمانی مورد نظر من: فردوسی که سی سال از بهترین سال های عمرش را وقف زنده کردن روحیه ی سلحشوری ایرانی و دفاع از خرد/ داد/ راد کرد و خود حاکم جبار زمان را گردن ننهاد و به عقوبتی سخت مبتلا شد(گوشه از آن را در  شکواییه اش در سرآغاز داستان بیژن و منیژه می بینیم) و یا فریدالدین عطار که هر چه گفت همان بود و تسلیم متجاوزان نشد و کشته شد؛ سعدی ادیبی خوشباش، آموزگاری برخوردار از حریم امن اتابکان دست نشانده و ستایشگر نالایق ترین خلیفه  عباسی: مستعصم؛ از این افتخار روشنفکری محروم می ماند. او مسلمانی متعبد است که عشق را خوب می شناسد، معشوقش زمینی است و هر جا هم دست دهد شاهد باز و دگر باش است، عاشق طبیعت بوده، حالی خوش با موسیقی دارد، به باده گساری، بی سر و دستار به سماع در می آید.. و این گونه خود اعتراف کرده که:
سعدی همه ساله پند مردم
 می گويد و خود نمی کند گوش ...

چند منبع راهگشا برای شناخت گسترده و ژرفتر شخصیت مدنی ادبی سعدی:
۱
مقدمه ی محمد علی فروغی در کلیات سعدی
۲
شوریده و بی قرار(در باره ی سعدی و آثار او)/ دکتر حسن انوری
۳
چهار سخنگوی وجدان ایران/علامه محمد علی اسلامی ندوشن
۴
از سعدی تا آراگون/ جواد حدیدی
۵
گلچین سعدی/ گزینش و ویرایش م. ع. کاتوزیان
۶
سعدی شاعر عشق و زندگی/ م. ع. کاتوزیان
💌💐✍
هاشم حسینی، کرج:
پسینگاه چهارشنبه سی و یکمین روز حضور بهار ۱۴۰۱
April 20, 2022

روز بزرگداشت شیخ عطار نیشابوری

عطار: نمونه ی روشنفکر آرمانی

از مصاحبه ی ساعد نیوز👇

در باره ی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، روشنفکرِ میانه ی سده ی دوازدهم میلادی، بسیار گفته شده و حق مطلب در باره ی زندگی و آثارش را استاد شفیعی کدکنی، همشهری خوشنامش در روزگار ما که تالی شخصیت و منش اوست، ادا کرده است. از زیاده گویی و تکرار مکرّرات بپرهیزیم. در پایان این جوابیه به پرسشِ شریف جنابعالی، چند منبع را ذکر می کنم: راهگشا؛ با این امید که باشندگان روزگار ما به ویژه جوانان را به کار آید.

از آن جا که او در شادیاخ نیشابور اهل کار بوده(پیشه ی دارو/ ادویه فروشی)، بی نیاز از وابستگی به اصحاب قدرت، به راه مدح و وابستگی نرفت، در زندگی همان بود که گفت.
اگر سیر و سلوک را عمل بر مبنای ایمان و ایدئولوژی مورد ادعا بدانیم(عرفان عملی)، عطار اندیشمندی است در میان مردم که به عنوان روشنفکری پیشاهنگ، جامعه ی خود را رو به خیر و صلاح فرا می خواند.
خود گفته:
دست در دامن جان خواهم زد
پای بر فرق جهان خواهم زد...
و یا آن جا که دعوت به مبارزه با نفس و در نتیجه رسیدن به درجه ی کمال سیمرغی می کند، خواستار انسانی است رها از هر چه پایبند و تنگنا:
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس
هم راه بگویدت که چون باید رفت

عطار فیلسوف اهل عملی است که برای نشر انگاره ها و نظریه هایش، برای بردن آن ها به میان مردم، صناعت(art) شعر را هوشمندانه و خلاقانه به کار می گیرد. این باور را چنین به بیانیه در می آورد:
شعر و عرش و شرع از هم خاستند
تا که عالم زین سه حرف آراستند

او منتقد راستین زمان خود است:
از عشوه های خلق به حلقم رسید جان
نه عشوه می فروشم و نه عشوه می خرم

در یکی از شاهکارهای خود: تذکره الاولیاء که نوعی Who's who است، پیش از آن که باختر نشینان به این دستاورد تالیف فرهنگ اشخاص(قاموس رجال) برسند، الگوهای آرمانی اش را با نثر مسجع شیرین و گیرا بیان کرده است. در منطق الطیر، شاهکار دیگرش: شگفتی آور در ادبیات جهان، مراحل انسانی شدن را در گذر از ۷ خوانِ(خان) رنج و رهایی شناسانده است: 
طلب> عشق> معرفت> استغناء> توحید> حیرت> فقر> فنا.
از این روست که رونده را به روشنفکر آرمانی خود ارجاع می دهد:
چون شد آن حلاج بر دار آن زمان
جز اناالحق می نرفتش بر زبان

پایان زندگی عطار در سرانه ی پیری، آن چنان که در برابر شبیخون مغولان خونریز، زادگاهش را به مقاومت تا سر حد مرگ افتخارآمیز فرا می خواند و خود کشته می شود، سند گویایی از این تعهد آموزنده است.

جایگاه عطار در تاریخ اجتماعی و ادبی ایران؛ و گزافه نیست اگر بگویم در جهان آن چنان بالاست که مولانای شاعران و فیلسوفان در حق اش چنین خاضعانه زبان به ستایش گشوده:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار می رویم
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

و شگفتا که حافظِ لسان الغیب متاَثر از او بوده، یکی از چند نمونه:
همه کس طالب یارند، چه هشیار چه مست...
عطار: همه کس طالب یارند ولیک
مفلسی مست، پدیدار کجاست؟

راستی چرا عطار می خوانیم؟ آیا این رجوعِ جان شیفته در راستای تلذذ ادبی است یا نوعی تعقیب حقیقت و تاَدیب منیت در راستای رستگاری؟
اگر داستان شیخ صنعان را رها شدن نفس باورمند از تعلقات ظاهری تعبد بدانیم، دگردیسی از ظاهر مذاهب است در جهت وفاق و وثاق...
مولانا آن جا که شیخ/ مرشد را می بیند که روز روشن(ظلمات سپید حاکم) چراغ به دست، از دیو و دد ملول است و انسانش آرزوست؛ و آلبر کامو خواستار روشنفکر آرمانی خود است، در می یابیم که بارگاه پر استغنای عطار جوابگوی این استمداد است.

چند منبع مفید برای شناخت عطار:
- تذکره الاولیاء به تصحیح و تشریح م. سرشک(دو جلد و بیش از دو هزار صفحه)
- سیمرغ در جستجوی قاف/ دکتر مهدی محبتی
- سرچشمه ی تصوف در ایران/ سعید نفیسی
- پیام آشنایی(پند نامه ی عطار نیشابوری)/ محمد علی پور ولی
- نشان اهل خدا/ مهران افشاری
- پژوهشی در قصه ی شیخ صنعان و دختر ترسا/ جلال ستاری
***
هاشم حسینی: منتقد، مترجم و شاعر
چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۱

Protest

...

دریغا حرمت انسان
دریغا من
در مانده در تن
دریغا ما 
همه به ماتم
در خود نشسته به شکست
بی دست
همه حرف..‌.
این سیاهی سرد
 شبیخون اشک است 
حرف...
حرف...
حرف...

نیشتر که می زند
 به این همه عفونت و چرک، 
ای در میانه مرد؟
/ ه. ح.

My own God is so kind

 

این صدای ملکوت است.
با تمام جان بشنو!
از خود درآ! 
رایحه ی خدایی را که گم کرده ای به درون جان ببر!
دور از داد و ستد، سود، ناوابسته به قدرت بردگی،
 وارسته از هر گونه سر سپردگی به بت های روبوت وار صدر نشین،
 خدای خود را به تماشا بنشین!
آن چنان که حلاج " آن یار کز او گشت سر دار بلند"*
فریاد برآورد: "انا الحق!"

تو خود حجاب خودی ای عزیز!
از میان برخیز...
که سعادت لذت گذرا و آب و رنگ ناپایدار نیست...
"الهی! [اگر]
 ما از غافلانیم نه از کافرانیم، 
نگاهدار تا پریشان نشویم و
 در راه آر تا سرگردان نشویم.
الهی پسندیدگان تو را به تو جستند و به تو پیوستند، ناپسندیدگان تو را به خود جستند و بگسستند.**

راستی، اگر ایمان / ایدئولوژی در ما عشق، خدای رحمان و رحیم نیافریند تا انسان ها را دوست بداریم و آن ها را شادمان و در آرامش بخواهیم، به چه درد می خورد؟ آیا دام چاله ای نیست از سوی قدرت اهریمنی تمامیت خواه تا ما را بازیچه ی منافع خود قرار دهد؟
خوشا هشدار آسمانی ناصر خسرو که فرمود:
"خلق یک سره نهال خدایند/ هیچ نه برکَن زین نهال و نه بشکن..."

* حافظ
**خواجه عبداله انصاری
💌
هاشم حسینی:
آدینه ی ابری کرج، نوزدهمین روز حضور بهار ایرانی ۱۴۰۱
April 08th, 2022

Press Review/ A Magazine on Poetry

...

از زمستان خوانده ها/ ۱۴۸
بازتاب به بهار
👎
در آخرین نفس های اسفند ۱۴۰۰، روستایی وار: ساده و مهیای خرید از شهر؛ راهی تهران شدم. آخرین درآمده های مطبوع را خریدم: نگاهِ نو/ تجربه/ سمرقند/ بخارا/ صدا/ اندیشه پویا/آزما/و...و...چند کتاب.
 از آن میان می خواهم آخرین جلوه، شماره ی ۲۰(اسفند ۱۴۰۰) ☆وزن دنیا☆ "رسانه ی شعر ایران" را معرفی کنم: بارگاهی پر بار به مدیریت و صاحب امتیازی پوریا سوری و سردبیری علی مسعود نیا.
شماره تلفنِ مجله ی "وزن دنیا" برای اشتراک ماهانه و خرید مستقیم: ۰۹۱۰۵۲۳۱۷۳۶
در این شماره ی مزیّن به چهره نگاره ای از امیر هوشنگ ابتهاج(الف. سایه) بر روی جلد و عبارت "بیرقِ گلگون بهار/ جست و جویی در رازهای محبوبیت هوشنگ ابتهاج"، از جستارها و گفت و گوها؛ سرودهایی از بیرون و درون ایران؛ نقد و بررسی های گوناگونی در باره ی زنده یاد پرتو کرمانشاهی معروف به سعدی شعر کردی؛ زندگی و شعر علیشاه مولوی(شاعر آرمان و مبارزه)؛ پنجره ای رو به شعر جهان و نگاهی به جریان شعر نوزایی هارلم برخورداریم.
 
در پاسخ به پرسش این مجله "چرا هوشنگ ابتهاج محبوب است؟" چهار پاسخ و یک اشاره شاید واژه کارانِ ساتراپ نشین شعر را به کار آید:
شاعر آسانی ها/ فیض شریفی
موسیقیدان شاعر/ علی دهباشی
این همانی شعر و شاعر/ محمد رضا روزبه
سایه ی حزن های جمعی/ احمد بیرانوند
هیچ ابژه ای مانند "ارغوان" ه. ا. عمومی نشد. چرا؟/ میترا فردوسی

بخشی از نوشته ی فیض شریفی:
" یادم هست رضا براهنی مطلبی در باره ی نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری و سیاوش کسرایی نوشت و آن ها را 'مربع مرگ' نامید. براهنی بر این عقیده بود که شعر این شاعران بازتابی ندارد و مربوط به قفسه ی کتاب هاست و دچار مرگ می شود. کمی بعد، آل احمد دستور حمله به جلسه ی 'مربع مرگ' در کاخ جوانان را داد و براهنی و چند نفر دیگر[از جمله محمد علی سپانلو] به جلسه ی آن هایورش بردند و گفتند: 'ما باید آن جا باشیم نه شما'...حالا اما چه شده است؟ اتفاقن اکنون بعد از نیم قرن، شعرهای 'مربع مرگ' بیش تر فروش می رود تا آثار براهنی و یدالله رویایی که دومی هم علیه نادر نادرپور به همین شیوه برخورد کرده بود..." ص. ۱۰۳

سایه خود واگویه ای دارد، بیانگر زیستنی بر سر آرمان و آماج:
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم>که راه دورتر از عمر آرزومند است...
□💟□
هاشم حسینی/ کرج، پنج شنبه ی ابری، هجدهمین روز حضور بهار ۱۴۰۱
April 07th, 2022

The Best

 

حافظ خوانی بر درگاه زندگانِ همیشه ی ایرانی/ بخشی گزینه شده از زیارت اهل قبور
✍🌷👎
می دانند
 این بهاران آمده بر سر قرار
که اینان
در این میان
سینه های جان
از زندگان مرده ی آنان
بیدار تر
پربارتر
در گشت و گذار سالیان
سرافراز می مانند....

بِدان!
 ای تمثال مجسم بَدان!
که حتا
بدترینِ ما
از بهترین شما بهتر!
💌
در این گشت و گذار که خانه به خانه ی این عزیزان را سر می زنم، بر آنم رها از تعلقات دست و پاگیرِ اعتقاد و ایدئولوژی، نام و یادشان را در ذهن های شاداب و پاک جوانان، به نام بانوی دردمندمان ایران، رو به رستگاری آیندگان یاد آورشوم. از تو ای عزیز! چه پنهان، این سطرهای به شتاب آمده در اینجا، بریده هایی از یک نوشتارند برای یک فیلم مستند از این وادی.../ هاشم حسینی
شنبه، سیزدهمین روز بهار پارسی ۱۴۰۱
April 02nd, 2022

The Arrogant

 

 عوامل عقب ماندگی ایران سه هزارسال متمدن

روشنفکران intellectuals

ما روشنفکران کارهای بیمناکی انجام داده ایم. ما خطر بزرگی هستیم. ما روشنفکران دارای توهمات زیادی هستیم. ما نمی دانیم که چه کم می دانیم و سخن سرانجام آن که: ما روشنفکران نه تنها متکبر و مغرور، بلکه پاره ستان هم هستیم. کارل پوپر

ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشت های دلپذیر. سهراب سپهری

روزی خواهد آمد که ساده ترین مردم میهن ما، روشنفکران بی بو و خاصیت را به سین جیم خواهند کشید و از ان ها خواهند پرسید هنگامی که ملت مانند آتشیک اجاق کوچک و تنها فرو می مرد آن ها سرگرم  چه کاری بودند. اتو رنه کاستیلو، شاعر گواتمالایی که همراه با چریک های هم رزمش در مبارزه علیه استبداد، در آوریل 1976 به دام نیروهای مسلح و پر از تجهیزات دولتی افتاد و تیرباران شد.

... با تأسف باید بگویم که غالبأ روشنفکران ما به دلیل اشتباهاتشان در محاسبه و جانب گیری های نا اندیشیده اشان، از عوامل فعال عقب افتادگی بوده اند. داریوش شایگان: " زیر آسمان های جهان"

پوران نامیرا

...

ادامه ی گزارش زیارت اهل قبور: 

دیدار با یکی از رفتگان که از زنده های زیاد‌یِ چنگ انداخته به ناحق بر سفره سخاوت مردم، زنده تر است و دوست داشتنی: عزیز دل.
بر آستان بانویی هستم که ارثیه ی آوای ملکوتی اش در خانه های دل ایرانی نهادینه شده است:
زنده یاد پوران(فرح دخت عباس طالقانی)، هنرمندی بی بدیل: خواننده و هنرپیشه.
او هم چنان فاتحانه با وجود تنگناهای سازمان‌داده شده، می خواند و نشاط معنوی پایان ناپذیری به جان های خواهان زیبایی می بخشد...
   دیوان حضرت حافظ را بر سنگ نبشته ی ساده و صمیمی اش می گذارم و خواهش می کنم نیتی کند تا شاعر "لسان الغیب"، پیام بهشتی اش را به ما برساند...
می گشایم و می خوانم. خدایا چه غزلی!
دارد جواب مدعی را می دهد:
...
من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت
همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کِنِشت
سرِ تسلیمِ من و خشتِ درِ میکده‌ها
مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت!
...

دور ما دارد شلوغ  می شود. به زمزمه، بانویی سالخورده فضا را معطر می سازد:
اشکم‌دونه دونه....
و در پی او، ترانه ی "زندگی آی زندگی..." اوج می گیرد.../ آدینه، پنجم فروردین جلالی ۱۴۰۱
✍ه. ح./ امام زاده طاهر کرج