پوران نامیرا
...
ادامه ی گزارش زیارت اهل قبور:
دیدار با یکی از رفتگان که از زنده های زیادیِ چنگ انداخته به ناحق بر سفره سخاوت مردم، زنده تر است و دوست داشتنی: عزیز دل.
بر آستان بانویی هستم که ارثیه ی آوای ملکوتی اش در خانه های دل ایرانی نهادینه شده است:
زنده یاد پوران(فرح دخت عباس طالقانی)، هنرمندی بی بدیل: خواننده و هنرپیشه.
او هم چنان فاتحانه با وجود تنگناهای سازمانداده شده، می خواند و نشاط معنوی پایان ناپذیری به جان های خواهان زیبایی می بخشد...
دیوان حضرت حافظ را بر سنگ نبشته ی ساده و صمیمی اش می گذارم و خواهش می کنم نیتی کند تا شاعر "لسان الغیب"، پیام بهشتی اش را به ما برساند...
می گشایم و می خوانم. خدایا چه غزلی!
دارد جواب مدعی را می دهد:
...
من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت
همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کِنِشت
سرِ تسلیمِ من و خشتِ درِ میکدهها
مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت!
...
دور ما دارد شلوغ می شود. به زمزمه، بانویی سالخورده فضا را معطر می سازد:
اشکمدونه دونه....
و در پی او، ترانه ی "زندگی آی زندگی..." اوج می گیرد.../ آدینه، پنجم فروردین جلالی ۱۴۰۱
✍ه. ح./ امام زاده طاهر کرج