اودیسه ای به ساعت سنگ!

 روزهای رفته در کنج این گپستان از جستجو  برای رسیدن به باستانیت عاطفه ایرانی نوشتم.

اما دوستان جوان و گاه نوجوان از خلفقیات و دودره بازی ها و علی بابا ها و ترس شرطی شده  ی ایرانی گفتند. از دنده ی پهن ستم پذیری/ دو رویی ها و...واین که

این ایرانی های بلا اسب چمشی هستند که در گردنه های پیش بینی نشده سواران از خود راضی را به ته دره ای از نجاست بی آبرویی پرت کرده اند...

و حالا دیگه از  حلوای گذشته واافتخارا گفتن دهن تلخ شکست شیرین نمی شود...

درسته؟