ستاره ها را در آسمان میهنم می شناسم

و یاران رفته ام را

در بیابان خیابان هایش

نشانه ها کاشته ام

 

درختان را هر کدام

نامی نهاده ام

و درگاه های تبعید داده شده را شماره ای

نامه ایُ

پیامی...

 

نیمکت های سوخته

 نقش ها

کارتن های طناب پیچ تمدن ها

 حفره های پنهان

هیس و همان

اعداد و اوراد مادران سرگردان

بر مدارهای خورشید ها

 

آری

اینجا

در این پسینگاه

هر ثانیه را

نامی ست و نیایی

می خواهی بدانی

بمان تا افق شعله ور جنوبی

به حرف در آید

بر پرده ی سیاهِ خواب هایت...