پیشانی نوشت عشق
نمی دانم
نمی خواهم
نمی توانم که فراموشت کنم...
سرنوشت مرا
درختان کج راه زمزمه می کنند
چرا که جنگل
حاشیه ی امن شبنم است
پس ای یقین مقدر
مرا دریاب!
دیدار پیش رو در آن سوست
بگذار خاکروبه ها را بزدایم
و این همه آشغال را بیرون بریزم
پشت این میز بنشینم
و درگاه گشوده
منتظر بمانم
+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۸۹ ساعت 18:30 توسط هاشم حسینی
|