از دفتر یادداشت های خیابان...
روز نخست افتاب
یک
در آن نشست و شام خانوادگی، پس از بحث های طولانی در باره ی اختلاف پدران و فرزندان، یعنی همان Generation gap دگرگونی ؛تازه دستگیرم شد که شتاب های اجتماعی بسیار بی سابقه است...آرش می گفت همین الان بین برادرم بردیا و من اختلاف نسل وجود دارد. او با سلیقه ها و نگرش های من مخالف است تا چه برسد به شکاف کهکشانی که بین ما و بابای دن کیشوت و مامان خرافی قرون وسطایی امان وجود دارد...
دو
بوسه های ناتمام
دستان بی قرار
این است ترانه ی تازه ی باد
در رکاب پر غبار سفر
،
گلدان های منتظر
درگاه های بسته
...
بر پنجره
پرنده ی نگاهی پر می کشد...
+ نوشته شده در شنبه دوم بهمن ۱۳۸۹ ساعت 9:51 توسط هاشم حسینی
|