از زمزمه های بر آب

 اودیسه ی کشف باستانیت عاطفه ی ایرانی به ساعت سنگ

گذره‏ي زندگي

 

ايستاده تنومند درخت پير

با لرزان دو شاخه‏ي خسته‏اش بلند و

دو نهال كوچك پرگو در دو سوش

روئيده سبز

شادان و سربلند:

- بابا بزرگ!

گل

گل

بچين گل!

تا اين بهار نرفته

گلزار را ببين

بنگر هزار ستاره روئيده در آسمان

اين درخت

 

و او

‏مي‏چيند شكوفه‏ها را چه پر شتاب

از شاخه‏ها

خموش

‏مي‏داند كه شامگاه

ساقه‏ي تنش

‏مي‏پژمرد به خاك و

عمر گل

كوتاه‏ست

مثل يك نگاه …

ººº

 

 

 

پنجره‏هاي w w w    

 

در پشت اين دريچه‏هاي گسترده

دستان دوستي

افقهاي انتظار

پديدار ‏مي‏شوند

 

عشق: واژه گذر/ Password  / گذرنامه /

رواديد دلدادگان جهان

 

آري

دانائي آنگاه كه توانائي‏ست

در آسمان آدمي

پرواز داد ‏مي‏توان

صلح سپيد كفترهاي بوسه را …

کتیبه های نگاه،هاشم حسینی