هجوم
حالا همه به یک سو روی کرده بودند: مغازه ی پر ماجرای حسنپور.
از طوف شیرین تا جاروکارا... از قلعه ی خان منفرض- ملاممد در طوف شیرین تا حانه ی پر مهر دی کَل بَلی شیر زن بختیاری...
زنان سرودخان پشت سر او راه افتاده بودند.
آن چه همه را به هم گره می زد، اشتراک در برآیندهای قومی بود و پیوندهای ماری همسران که به نوعی به حسنپور هم متصل می شد...
هنوز کلانتر گلشن روی صندلی ارج مغازه ی حسنپور ننشسته بود که جماعت خشمگین درِ مغازه ظاهر شدند...
ادامه دارد
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 12:50 توسط هاشم حسینی
|