حالا همه به یک سو روی کرده بودند: مغازه ی پر ماجرای حسنپور.

از طوف شیرین تا جاروکارا... از  قلعه ی خان منفرض- ملاممد در طوف شیرین تا حانه ی پر مهر دی کَل بَلی شیر زن بختیاری...

زنان سرودخان پشت سر او راه افتاده بودند.

آن چه همه را به هم گره می زد، اشتراک در برآیندهای قومی بود و پیوندهای ماری همسران که به نوعی به حسنپور هم متصل می شد...

هنوز کلانتر گلشن روی صندلی ارج مغازه ی حسنپور ننشسته بود که جماعت خشمگین درِ مغازه ظاهر شدند...

ادامه دارد