Tarak Aab2
در آغوش روستای دودمانی
دشت تا دشت صف آرایی گل🌺مخمل رایحه ی پودنه و کنگر💐چشمه را پوشانده...
نشسته بر صخره ی شیرآسای دره مادونی، در حال خوردن دانه های پنیرک، کُنارهای رسیده و ساقه های پرآب کنگر هستیم که گوشیم زنگ می خورد:
- .... این روستای پدری شما کجاست که ما را اغوا کردی یک روز بیاییم ببینیمش؟
- ....در مسیر از هفتکل یا رامهرمز به سوی باغملک، در میانه ی جاده، تابلوی پیرموسا را که دیدید، می پیچید به چپ...درست رو به روی پیرموسا، تابلوی "به تَرَکاب خوش آمدید" عمود بر این جاده، شما را فرا می خواند تا به سوی انتهای دشت، درون بازوان کوهستان برانید و روستایمان را بیابید...
یک دل و یک زبان
روزی
از جغرافیای جهان
ترکوتباران
بیرون می جهند
به آغوش تو ای روستای نیاکان
سربلند باز می آیند
گِرد هم
در یک برایند
تا برومند و بارور
نمونه ی جهانت گردانند...
تعبیر شبنم است این
سرکش
اسب خیالِ من که می راند...
آه ای کلانترِ پابند!
در جاخرمنِ دلبند
لبخند!
نجوای دشت
در گوش "دیدمک" چه می خواند؟
راز این ترانه ی گمشده را که می داند؟
از باوینه تا برف چه قدر شیهه رفته به "منگشت"؟
چه گم شده
لای گلبرگ های حافظه؟
و زیر این سنگراه
گردن بند کدام عروس پنهان است؟
بر مادیان های سپید
سواران سرنوشت
روستا را در راهند.../ هاشم حسینی
دوشنبه، چهاردهم بهار ۱۴۰۲
Tarakoo Village,
Monday: April 03rd, 2023