روزهای ۵ شنبه و آدینه در شهرستان هفتکل بودم.

رحلت تأسف بار روحانی جلیل قدر - حجت الاسلام حاج آقا سید عباس حسینی(متولد ۱۳۱۸ در روستای تَرکو {تَرَک آب} و وفات در ۰۲/ تیرماه/ ۱۳۸۷ هفتکل ) داغ فراموش نشدنی فقدان گوهری بی بدیل را بر دل ها نهاد.

آ سید عباس آشنای پیر و جوان، زن و مرد و پناهگاه درماندگان بود.

او صفای روستایی را با فرزانگی و نوجویی آمیخته داشت.

تنها منبع درآمدش از دفتر ساده ی ازدواجش بود.

دوست بی ادعای مردم بود و در میان جوانان بی شمار دوستدارانش؛ یک رنگی و خلوص رفتارش زبان به زبان می گشت.

تشیع جنازه ی با شکوه را پرده های اشک رقم زد. و من بر سر مزارش آن چه در چشمان مردم خواندم ترجیع بند عمیق "آه" بود.

پیرزنی که کنار دست من بی صدا شیون می کرد، زیر لب زمزمه داشت:

چنان با نیک و بد سر کن

که بعد از مردنت عُرفی

مسلمانت به زمزم شوید و

کافر بسوزاند... 

او در محضر در س علما:آیت الله فقید بهبانی درس خوانده و حتی در سال های طلبگی برای معیشت،کارهای طاقت فرسا را از سر گذرانده بود.

آسید عباس سوار کاری جلد و بی باک و شاهنامه خوانی استاد و زیبا صدا بود.

دفتر ازدواج و خانه اش از صبح علی الطلوع تا نیمه های شب بر روی بیگانه و آشنا باز بود.

خصلت بارزش خیرخواهی برای شهروندان و شوخی و مطایبه با هر قشر و دسته و جماعتی بود.

امیدوارم برای مراسم چهلم او در روز پنج شنبه سوم امرداد ۸۷  یادمان هایی را که از او دارم برای علاقه مندان و شهروندان حق شناس و آگاه هفتکلی اش در این جا عرضه نمایم...

دریغی نیست ودردی

چرا که مرگ او

باز هم

چون زندگیش

سفره ای از همراهی گسترده تا بینهایت دوست داشتن دل ها

و او فراتر از جامه و ردا

تفسیر ساده ی

"فراسو" بود

مردی که با ستیغ کوه ها نسبت داشت

و در رویاهایش

رستم و سهراب

به یاری

"حسین" می آمدند

با درفش سرخ در اهتزاز کاویان...

یادش گرامی و

 صبر جمیل و پر برکت  برای همسر همراه او و فرزندان پر مهرش و

بهروزی نصیب بازماندگان آنان و یاران ؛ و به ویژه خاندان بزرگوار حسینی...

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران...