شعر از‌ زبان شاعر جنوبی: مفتون بردخونی مفتون بردخونی

چرا می گوید: "سفر مشکل/ فراق یار مشکل..."؟

او مثنوی دلنشینی دارد با عنوان "کدامین شهر خوش آب و هوایست؟"

: به عاشق گفت معشوقی دل افگار که ای در کوی معشوقی گرفتار! ... کدامین شهر خوش آب و هوایست؟ کدامین باغ جایی با صفایست؟

عاشق هم می گوید و می گوید تا به این نتیجه می رسد:

همان شهری که باشد منزل یار به عاشق بگذرد خوش همچو گلزار ... جهنم با تو گلزارنعیم است گلستان بی توام نار جهیم است ...

بلی مفتون!

به هر جاییست دلبر

زشیراز و صفاهانست بهتر!

 👆مفتون که بود؟👇

مفتون بردخونی فرزند سید علی‌اکبر و متولد ۱۲۷۶ خورشیدی در بردخون از نواحی منطقه قدیمی دشتی که امروزه شهری از توابع شهرستان دیر در استان بوشهر می‌باشد. وی در سن ۶۵ سالگی به سال ۱۳۴۱ خورشیدی درگذشت. پس از دوبیتی‌های فایز دشتی شاعر هم‌دیارش دوبیتی‌هایش در فرهنگ عامه جنوب بخصوص استان بوشهر جایگاه خاصی دارد. دوبیتی‌های او از بیشتر دوبیتی‌سرایان جنوب به درک عامه نزدیکتر و در گفتار از سهولت بیشتری برخوردار است. دوبیتی زیر به جهت اشاره به زادگاه و وطنش بردخون و بیان درد جنوبی بیشتر بر سر زبان‌هاست:

بتا! غربت به روی تو وطن شد

وطن بی روی تو زندان من شد

تو اندر مصرِ کنگان خرم و شاد

به مفتون بردخون بیت الحزن شد 🕊

نمونه های دیگری از دو بیتی های شیرین او:

همه شب تا سحر از هجر رويت

پريشان خاطرم چون جعد مويت

رود مفتون به اين اميد در خواب

كه شايد بيند اندر خواب رويت

چو ایام گذشته یادم آید 

خرابی بر دل آبادم آید

به یاد دوستان از چشم ‎مفتون

  برون خون از دل ناشادم آید

بسی آید بهار و ما نباشیم

  بیاید گلعذار و ما نباشیم

بسی ‎مفتون گل شادی بروید

  به طرف جویبار و ما نباشیم

دلم شد شرحه شرحه از غم یار

  به چشم م بی رخش خار است گلزار

بت ‎مفتون نمی‌کردی فراموش 

نه چشم و دل، نه در خواب و نه بیدار

🌈❤️🌺ه. ح. ۲۷/۰۹/۱۴۰۰