...دالوها/ بخش یکم

 

دارد می رود تا به همراهی سه بانوی کارکشته ی متخصص در گرم کردن عزاداری، این افراد کمیاب باقی مانده از نسل منقرض "دالوها"خود را به مراسم "کا فلونی" برساند... اما امروز چرا بر خلاف عادت همیشگی بگو بخندش، حالا دارد اشک می ریزد؟ چند بار که با بال چادر نم چشم ها را پاک می کند، از او می پرسم:

- گریه می کنی سنگ صبور دل های شکسته؟ سی چه؟

سر را به سویم بر می گرداند. کورسوی ته مانده ی لبخند خاص خودش در آن چشم های درشت و سیاه می درخشد. لب هایش خشک است:

- چه بگُم...

بغض امان اش نمی دهد...

سه دالوی همراه با تقلا پاتند می کنند خود را به او برسانند تا دم در که رسیدند، طبق سناریوی نانوشته، اما به خوبی پلان بندی شده، سکانس به سکانس مراحل "ووی ووی"> "لیک و لاک ممتد">"وَی..هُوِی" و هم سرایی به خوبی پایان بندی شده را که هر سه دقیقه به سه دقیقه با تک خوانی یکی از آن ها اجرا می شود، به پیش ببرند.. اما بانوی خوش صدا که گنجینه ای از خاطرات، سرودهای عروسی و عزا، تاریخ دقیق منطقه، اطلاعات سِرّی از افراد، اسرار مگوی سکسی بالانشینان از شهر و زنان به ظاهر معصوم را با خود دارد، امروز داغدار است....

- دالو ماه طلا عزیز! تو که اهل بغض و گریه نبودی! امروز چته؟ کافلونی رفت که رفت...فامیل دور بود و به گفته ی "دالو قشنگ" همین بهتر که راضی شد جون به جون آفرین بده! ئی مرحومِ مغفورِ معیوب، تا نداشت، جون کند، تا داشت، نخورد، به قول دالو بهبهونی: مالِ نَخَرُو، سی بَخَرُو! خب، همه می میرند، اما خیلیا زندگی نمی کنند... پس حالا تو چته عزا گرفتی؟

دالو ماه طلا" به عادت همیشگی سرش را چند بار تکان می دهد: " چه گویم که ناگفتنش بهتر است..."

 

کم کم به منبع صدای گوش خراش بلندگو نزدیک می شوند. سربالایی را که به راست بپیچند، می رسند دم در به قول اهل تعریف: دولت سرای "کافلونی"...دیوارش پوشیده از بَنِرها، پارچه های سیاه تسلیت نوشت و مهمتر از همه عکس او، پوشیده در چوقا دبیت، سوار بر اسب، تفنگ در دست.... صدای "دالو قشنگ" از پشت سر می آید:

- ئی غاره کیه؟! چه خبره! کَر واویدیم! هر چه بِنگِشت و کموتر بی، ئی نعره ی نروکِ تا ته خرس فراریشون داد از ئی محله...

هر چهار نفر تنگاتنگ، یک گام مانده به در، نگاهی به هم می اندازند. دهان ها آماده، پنجه ها رو به گونه به حالت خراش انتزاعی، چادر و مِی نا در آورده، سه ثانیه ی دیگر وارد می شوند....

آماده؟

سه،

دو،

یک:

لی یییییک.../ ادامه دارد.