درياها دور

در ميان بيابان هاي بينابين

در گوشه اي از سرزميني ديگر

پشت ميزي براق

نشسته

غريبه اي بي نام

چون يك عدد

تك

بي معنا

نا آشنا به چشم جماعت

گم در  گردبادهايي از واژه ها

CHEERS!

 

Now let's go to a cozy!

*

Fun!

*

Auslender!

 *

Stranger!

* 

un etrange home!

و  مرد

 پنهان

در پرده هاي خسته ي دستان

 

در زير رگبار گريه ها

ميهنش را

خاموش

در يك سرود 

مي خواند...