Miracle of your hands
......
دستان ات را به من بده
چشمان ات را به بلندا و دشت...
دمی کنارم بنشین
ببین!
از سرانگشتان ات
واژه های چشمه و ستاره می جوشند...
آتشفشان و عشق می توفند...
دستان ات معجزه ی آفرینش اند
و پستان هایت گهواره ی آرامش
قلبت آزاد!
هر کجا که می خواهد بپرد
اما اقلیم بازوان
و بناگوش دست نخورده ات را به من ببخش
بگذار زمان بر مدار گیسوان ات کوک شود
و من
سرگردان
از راه رسیده ی سراسیمه
کندوهای آن ستیغ را دریابم
دست هایت
معجزه ی آفرینشند
و لبان ات دو آیه ی گمشده
از دفتر "غزلِ غزل های سلیمان"
آه!
در زیر این آسمان سیاه
بوسه هایت دوایند
دستان ات تکیه گاه
و دهان ات
همه ی واژه هایم را غسل تعمید می دهد.../ هاشم حسینی: عاشقانه های بی تاریخ
♡
+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم شهریور ۱۴۰۰ ساعت 22:28 توسط هاشم حسینی
|