......در دل ام‌ از درد افغان صد فغان.../ه. ح.
🤝🕊
هر کجـــا مـــرز کشیدند،  شمـــا پُل بزنید
حرف “تهران” و “سمرقند” و “سرپُل” بزنید
هرکه از جنگ سخن گفت، بخندید بر او
حرف از پنجـــره ی رو به تحمــل بزنید
"نه!" بگویید، به بت‌های سیاسی؛ نه، نه!
روی گــور همه ی تفرقـــه‌ها گُل بزنید
مشتی از خاک “بخارا” و گِل از “نیشابور”
با هم آرید و به مخروبــه ی “کابل” بزنید
دختران قفس‌ افتاده ی “پامیــر” عزیز!
گُلی از باغ خراسان به دوکاکل بزنید
جام از “بلخ” بیارید و شراب از “شیراز”
مستی هر دو جهـان را به تغزل بزنید
هرکجــــا مرز… -ببخشید که تکرار آمد
فرض بر این که- کشیدند، دوتا پُل بزنید/ نجیب بارور، شاعر جوان افغانستانی، سراینده ی مجموعه های "سه عکس جدا افتاده" و "نام دیگر کابل"

نگاهی به تاریخ:
سال 1236 خورشیدی / 1857 میلادی، با تحمیل قرارداد  پاریس از سوی استعمار بریتانیا، میان ایران و افغانستان دیوار جدایی کشیدند، اما در درازای همهٔ این سالیان، از دو سوی مرزهای تجزیه، ندای یگانگی و وحدت‌طلبی به گوش می‌رسد. شعر بالا، فریاد رسایی یگانگی‌جویی و وحدت‌خواهی یکی از هممیهنان افغانستانی، «نجیب بارور»  است که از پشت مرزها، اما به گوش جان می‌رسد.
او در رثای قهرمان ملی افغانستان احمد شاه مسعود هم‌ شعر تکان‌دهنده ای دارد که در زیر چند بیت آن گزینه شده اشت:
تو نیستی که در این شهر فصل مردن ماست/تو نیستی و تمنای جان‌سپردن ماست/ تو نیستی و در این برکه جز سیاهی نیست/ و رودها همه خشکند و هیچ ماهی نیست.../ تو عاشقانه‌ترین شعر این جهان بودی/ یگانه رستم شهنامۀ زمان بودی/پس از تو هرچه شنیدیم جز دروغ نبود/ پس از تو گردن‌مان بسته جز به یوغ نبود/پس از تو باغ خراسان بهار کم دارد/ انار وحدت مان، قندهار کم دارد...