درود دوباره ام به بامداد بارور ♡

هر صبح پاک،

در حیاط خانه ام،

آبشار آفتاب

دانه های ارزن و گندم های سفره ی اشتراکی گنجشکان و کبوتران را غسل تعمید می دهد تا من،

تنها افتاده در خود،

رها از تن،

گردن خم کنم رو به نام اعظم خدا که امید است.../ ه. ح. 》از روز نوشت های جنوبی سرگردان در سرزمین محروسه، کرج، شنبه> ۲۳ روز مانده از بهار❤️🌈