تقه می زند به در

این ناگهان مرگ...

 

در رثای منصور اوجیِ شاعر که نام دیگرش شیراز است. حضور: ۱۳۱۶

غیبت: ۱۴۰۰

بر شانه های باد می پرد

با مشایعت بارانِ بوسه های بهار نارنج

تابوت اش که از درز آن شعر به بیرون می خزد...

 

دالان هول

سیاهی پیوسته

که‌ را می برد دور؟

 

این هق هق ستاره است به اشک

یا

چکه

چکه شبنمی که از گونه‌های ماه

آه می نشیند‌ بر پنجره یِ سیاهپوش

در آن کوچه از اِرَم؟

 

کوتاه مثلِ ها

عمر ما

در این روزگار

بی فرصتی به نوشانوش

حافظیه

میعادگاه در اردیبهشت جلالی....

 

در جستجو

رد کوبه های کلمه را می گیرم

که بر پیشانی نوشتشان

نام و نشان تو فرا می خواندم به پیش.../ هاشم حسینی