گَپ گَمون رَهدِن ز مال، کس نی به جاسون♡مال آیا مال ئی رُوِه کَس نی باهاسُون
- "ممد طلا! برخیز از جا! دریچه را بگشا! بابا 'روزه' داده دیار از راه دور آمده به دیدار..." در ناگهانِ لامکان مادر بزرگ می گویدُ می شتابد به سوی فرزند تازه راه رسیده از زمین... در ابدیتِ آن جا بی انتها دور پشت پرچینی از کهکشان ایستاده اند بر ستیغ در ژرفای دریای آسمان جمع"ترکو"تباران نخستین دودمان رها از چشم زمان چیره بر چنگ مکان.... پرستاره چشم پیرِ نیاکان دستی بر ریش راه شیری چشمی بر اندُه توپه ی کوچک خاکی گردان به دور خود از "سید مامِن" می پرسد: -" آیا این سما را تازه از ارض رسیده پریده از آن پایین مرگ آجین قلمروی زمین، آخرین بازمانده ی نسل منقرضی است پرآوازه از رادی و راستی باور و یقین؟ یا نه! کودکانشان فردا درودگوی که خواهند بود ایستاده سربلند با احترام و به آیین؟"/ بخشی از منظومه ی "زیر پلک چشمه ی دودمانی تّرّک اُ" هاشم حسینی 🌹 به یاد بزرگ خاندان، شادروان عمو سید روزه حسینی که زمین و زمان را وانهاد و به ابدیت نیکنامی پرکشید. زندگی او در جوانی با کار، چه بر سر زمین پدری و چه در شهر آبادان با مناعت و پاک دستی گذشت...خاطرات شیرینی، سرشار از شور هستی در دل های بسیاری از عزیزان و دوستداران آن نیکو خصال و به ویژه سینه ی این قلم به جا مانده که بیشترشان نوشته شده و به هنگام منتشر خواهند شد. باشد که حق مطلب در ادای دین به این "انسان" شریف به جا آورده شود. ضمن اظهار تسلیت به برادر داغدارش، آسید احمد بزرگوارمان و به همه ی عموزاده های عزیزم؛ به نیابت از آن ها: محمود، فاطمه و یونس، برای همگی زندگی با عزت و سرافرازی را خواستارم. عموزاده های نازنین، نباید از یاد ببریم که "بابا روزه"، آن یل معرفت و محبت، مصداق بارز کلام آسمانی حضرت حافظ است که فرمود: بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی♡در سینه های مردم عارف مزار ماست دریغا که پرِ پروازم چیده و پای سفرم در باتلاق مضایق عدیده فرو مانده.... دوستدار همیشه ی شما هاشم حسینی پنج شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ عظیمیه کرج