چکیده ی سوگنامه ای گرگرفته... 🔥🔥🔥🔥
****×*****×******×
اینک منُ دریای اشک...
مبهوت این همه آتش...
****×*****×*****×
ایرانیان!
دریای چینیان 
شرمسار شمایان
شکست خورده از جهنم جبارِ سلطان 
سیری ناپذیر 
خواهان ِقربانیان ِهم چنان...
 
از لُجه، این موج های گُرگرفته
که هجوم می آورند
به دریا کنار شعر من
اسبان بی سر و سوارانند
بیرون زده از سفینه ی سوخته...
به تاخت پیش می آیند...
 
اینان
شتابان
پیام ها
از بارگاه شهیدان
همراه
با شعله ی شیهه ها به میدان
بی قرار در برابر تاریکی مقدر
فواره های آتش اند
یال ها خضاب خون
خورجین ها لبالب از فشنگ واژه ها
برای دهن های به خواب رفته ی شاعران...
 
بیداران
درختان اند
شکوفای هزار چشم
در شاخسارهاشان پنهان
آماده باشِ آن رستخیز ناگهان
تا با خروس خوان خاوران
به پا خیزند
 مردگان نامیرای بر سر پیمان را پشتیبان...
 
یاران!
تیک تاک ساعتتان نیست این ندا
نه!
نه!
بی سوار و سر
اسبان اند
از دریای شرمسار اشکان من
بیرون زده
ایستاده
 پولادهای سُم
بر سکوهای سرد خوابتان کوبان...
*×*
هاشم حسینی‌‌‌‌‌
روزی که آتش آب را شرمنده ساخت...
24 زمستان 96