Love+-Marriage=Happiness? or...what
❤️بیا و بنگر🌹
دهم
*
... شاهد(دلدار، زیبارو) آن نیست که مویی و میانی دارد(داف، فشن، خوش گوشت! و مدل نیست)*** بنده ی طلعت (جاذبه ی)آن باش که "آن" ی دارد.../حافظ
عشق هایی کز پی رنگی بود*** عشق نبود، عاقبت ننگی بود / مولانا، مثنوی
*
عواملی که از دیشب تا اکنون: شامگاه دوشنبه، 24 مهرماه 96 برای نگارش این سطرهای شتابزده، رهایم نکرده اند، این ها هستند:
1- نتیجه ی پیوندی خام بین دو جوان که به جای مِهری پایدار رو به زندگیِ شیرینِ مشترک، مُهر مرگ بر پیکر نازنین "زیبا" زد: 18 ساله، دانشجوی رادیولوژی دانشگاه تهران. قاتل کیه؟ نامزد او: سجاد که "حقوق" خوانده ... و پس از مشاجره و خفه کردن "زیبا" که از او لباس و وسایل "برند"دار اصل می خواسته، پیکر نیمه جان اش را به بیابان برده و سلاخی کرده است...( شرح مفصل فاجعه را می توانید در مطبوعات دیروز و امروز بخوانید یا: صفحه 29 / حوادث همشهری 23 مهر 96).
2- جان گریشام، نویسنده ی خوش اقبال آمریکایی و ستایش عاشقانه ی همسرش؛
3- شعر عاشقانه ی دوست عزیز اهوازی ام محمد شریفی(1330) در وصف همسرش(>> "سپید زیر خاکستر"کتاب تازه رونمایی شده اش در فرهنگسرای سرو تهران: شنبه 22 مهر، 96).
پیش از آن که بپرسم آیا ازدواج عشق است؟ در پی فهم درست ضرورت ها، باید ها و نبایدهای عشق~ازدواج یا ازدواج ~عشق هستم. پس خردِ جمعی را به یاری می طلبم تا مجهولات بی شمار این معادله ی دو پارامتری زیر را بیابد:
عشق +ازدواج= خوشبختی
خب، ببینیم جان گریشام در باره ی "عشق" اش چه گفته:
A woman of uncommon beauty,
(همان که حضرت حافظ در بالا گفته)
A fiercely loyal friend,
A compassionate critic,
A doting mother,
A perfect wife.(A Time to Kill پیشانی نوشت کتاب)
با این وصف باید به Rene'e خانم گفت: آن چه خوبان همه دارند، تو یک جا داری!
اما شعر شریفِ جانِ من در باره ی بانوی همراهش:
مُهر
یادگار نمازهای توست
قبله را
رو به روی تو می بینم.(ص. 96 "سپید زیر خاکستر"/محمد شریفی .- تهران: مایا، 96)
اکنون جا دارد چند سطر از نوشته ی بایسته و شایسته، انتقاد تکان دهنده ی دکتر محسن رنانی، استاد دانشگاه اصفهان، (صفحه ی 3 روزنامه ی اطلاعات 20 مهر 96) از فرهنگ حاکم را بخوانیم که "سجاد"ها و "زیبا"ها قربانیان آن هستند:
"به فرزندانمان رحم کنیم.
...باور کنید اگر بچه های ما ندانند که حاصل ضرب 114 در 114 چه می شود و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی شود؛ اما اگر آن ها زندگی کردن را
و عشق ورزیدن را؛ و عزت نفس را و تاب آوری و عدم پرخاشگری را تمرین نکنند، زندگی اشان خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالی ها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد...."
راستی چرا در روستاها(آن چنان که من در میان بختیاری ها دیده ام) و اعماق جامعه ی تا حدی دورمانده از سموم روزگار، پیوندهای سرشار از عشق (بدون شعار و لاف و ادعا)پایدارتر و مفیدتر به حال جامعه بوده اند؟
چرا اختلاف ها و طلاق بین زوج های تازه به دوران رسیده، روشنفکران و خانواده های مرفه بسیار است؟
آیا قبول دارید که هر جا رادی و راستی، کوشش و درستکاری نه پولداری، ستون های خانه را تشکیل دهند، عشق می بالد، شکوفه های عطرآگین می دهد و به بار می نشیند؟
*
هاشم حسینی
کرج
24پاییز96

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۹۶ ساعت 0:10 توسط هاشم حسینی
|