آخر...خبر رفتن دوباره ات را آوردند...
مریم جان!
عزیز دل ایران
"...به کجا چنین شتابان؟"
...
بختیاری ها، هنگامه ی یورش اجل به جان نازنینشان، به سوک سرود، در درون  می سوزند و چنین می خوانند:
باد ئیا ... باد  ئی بره ...ماتم به ماتم...
زهرا...آتنا.... مریم...
فردا نعش کدام عزیز بر شانه های زخمی میهن من است؟
و این محرم دل ها، حافظ است که می گرید:
...
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد؟
* که سعی من و دل باطل بود*
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خُم مِی دیدم: خون در دلُ
ُ پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد "فراق"
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید {مریم}ولی دولت مستعجل{عجله ی رفتن داشت} بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ؟
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود؟
❤️💐🌹
اشک؟
نه!
خشم و دیگر هیچ...
*
هاشم حسینی
24-تابستان96