بهار خوانده ها/ یادداشت 97م
 
*
"چه گویی؟ ترا مهم ترین کار  آن است که بدانی قلم را حقیقت چیست مقبول کدام بود و مردود کدام."/ عین القضات همدانی(اندیشمند سده ی چهارم شمسی/ یازدهم میلادی)
 
*
سگ خارجی/ سمیرا رشیدپور .- تهران: ققنوس، 1395
1100 نسخه
آیا باید هر نوشتار/ کتاب را خواند؟
   هر جوینده ی ادبی، بنا به صناعت و رسالت پیشه ی خود، ناچار است در عصر انفجار اطلاعات و ضرورت برخورداری از دستاوردهای تازه و روزآمد، مهندسی نخواندن آثار  تقلیدی، جعلی(فیک/fake) و بی کیفیت را بیاموزد. نه! "هر کتاب به یک بار خواندنش می ارزد"، سخنی عوام فریبانه و انحرافی است. آن که مدعی نام آوری در ادبیات است باید یک صد شاهکار جهانی، کلاسیک های ادبی(دست کم ده عنوان از آن ها) و کتاب های مقبول جامعه ی ادبی کشورش (کتاب های دهخدا، جمالزاده، هدایت، چوبک، بزرگ علوی، احمد محمود، دانشور و دولت آبادی، به عنوان نمونه)در یک صد ساله ی اخیر را بخواند. پس در این راستا، ملزم به اتلاف وقت در پی کتاب های "سفارشی" بی کیفیت، "منحط" و بی فایده نیست.
   لازم است منظور خود از دو واژه ی "سفارشی" و "منحط"را روشن سازم. از آن جا که هر قدرت حاکم، در روند و لابیرنتی پیچیده، فرهنگ محافظ و مدافع خود را انتشار می دهد، متولیانه ادبیات مورد نظر خود را سفارش می دهد، مدبرانه مانع  ظهور ادبیات ناوابسته شده و با توسل به انگاره ها و نظریه ها مختلف، افراد مستعد برای اجرای منویات خود را به طور رسمی و غیر رسمی، آشکار و پنهان، در جهت گسترش و نفوذ ادبیات مورد نظرش به کار می گیرد، باید منشاء و مقصد هر کتاب را مشخص کرد...
   هر نوشتاری (در این جا ادبی) که فاقد تلذذ ادبی، سترون از عناصر و المان های زیبایی شناختی، فاقد نوآوری، محروم از انعکاس مشخصه های روزگار خود بوده و در برابر تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آینده، جنبه ی ارتجاعی، انحرافی و بازدارنده داشته باشد، "منحط" (decadent)است. "...آری، من بر این باورم: هر اثر ادبی اصیل می تواند آن چنان به آینده نقب بزند و بر سکوهای پی آیند زمان بنشیند. "که از باد و باران نیابد گزند"(فردوسی). تاریخ دستاوردهای داستان / قصه ی ایران و دیگر کشورهای جهان، گویای این انگاره است.
   رمانچه(نوولت یا داستان بلند) سگ خارجی سمیرا رشیدپور(1362) که با انتخاب آقای درخشان، در کانال و نشست زیر نظرش برای بررسی معرفی گردید، گزارش اتوبیوگرافیک جنگ است، آمیخته با سرگردانی. راوی(سمیه/سمیرا)، در میان شخصیت هایی ناقص: پراکنده و سرکش، منفعل و ناهم خوان که رام خامه ی نویسنده نیستند.  او نه به جستجو و رسیدن، بلکه دوری و نفی هستی می پردازد. سمیرا که در خانواده ای جنگ زده و تا حدی فقیر زاده شده و در سرآغاز کتاب اش نوشته "به برادرانم"، بر آن است از آن چه هست(چیستی فردیت خود: نام، شناسنامه، جایگاه خانوادگی و موقعیت های اجتماعی) و مصایب بر سر او آمده بگریزد. "سگ خارجی" می توانست رمان خوش ساختی درآید، بازآفرینی رنج های یک دختر/زن جامعه ی پدر سالار که در گذر از رنج های جنگ و نابسامانی های اجتماعی فرهنگی بر آن است رو به فردایی روشن، "گردیه" وار به میدان تنگناها در آید و داد خود بستاند...اما انبوه آدم ها و رویدادهای ناپیوند، عرصه را بر آفرینشگر تنگ کرده اند.
   برونه(فرم) کتاب، ناتوان از زبانی زایا و ادبیتی پویا، به بی راهه افتاده  و به بن بست می رسد. نویسنده با استمداد از عباراتی رمانتیک در پیشانی نوشت فصل ها بر آن است ضعف شخصیت پروری، نبود پی رنگ("ساختار داستان بر پیرنگ - رابطه ی علت و معلولی استوار است."ص. 213 / سیما داد: فرهنگ اصطلاحات ادبی، مروارید، 1382) و تعلیق، محرومیت از دیالوگ های شخصیت محور و فقدان پویایی تصویر و توصیف را بپوشاند.
   در گزارش داستان واره (به عنوان نمونه در کارهای مصطفی مستور و مهدی یزدانی خرم) که راوی به بیرون کشیدن پشت سرهم محتویات صندوق ذهنی خود رو می آورد، شخصیت ها و اشیاء جان ندارند و در نتیجه جهان ادبی تازه و خودویژه ای پدید نمی آید. مستور/ یزدانی خرم/ رشیدپور، با استفاده از کلیشه های فرهنگ غالب(جنگ، باورهای به ظاهر دینی، تعارض با دگر اندیشی، پیروز میدان ماندن، و استفاده از کولاژ نام ها و عبارات معروف در کتاب خود؛ و...)و تقلاهای بی ثمر در تقلید از ترفندهای داستان نویسی باختر زمین(اروپا و امریکا)به نوعی خود ارضایی روشنفکری، اما ناکامی در خلاقیت داستان نویسی می رسند.
   نبود ویرایشی صناعی ادبی، فقر نشانه گذاری جملات و فصل بندی های نامتوازن(فصل نخست 48 صفحه و فصل دوم 10 صفحه)، جملات نامربوط و نادرستی زمان فعل ها(ص. 84)، کاربرد مکرر صفت(صص.14، 16،19، 57 ) و مصرف زبان بدوی و خطی داستان سرایی؛ "سگ خارجی" را در حد یک نوشتار کهنه و ناهمسو با تپش داستان نویسی مدرن ایران نگاه می دارد. 
   اشاره های خبری و نه داستانی به چرک و پلشتی، کتاب را تا درگاه ناتورالیسم می کش
اند و خواننده را در آرزوی رسیدن به حتی رگه هایی از افسون داستان سرایی زولا و یا چوبک، مأیوس و آخر سر، عصبانی می سازد.
   چند نمونه از ترکیب ها، عبارات و جملات کتاب:
غم انگیزی بیدار شدن(1
4)، مرگ بوی بدی دارد(19)، نیمه شب های پرهراسمان(57)، خانه ام تلخ است بوی تابوت می دهد.(پیشانی نوشت فصل چهار)، فقط داد می زد یا صاحب زمان(صص. 21 دو بار، 22و 52)، امام زاده حمزه رضا(105)، مامان فریاد می زد یا صاحب زمان(118)، به مامان بگو نذرش را ادا کند.(119)، این کاغذهای بزرگ  طبله کرده از جوهر خودکار، جایی تلمبار می شوند.(123،)؛ می خواهم پنجره های مینی بوس را باز کنم ولی سفت است. (31)
   امیدوارم خانم سمیرا رشید پور و آقایان ابراهیم دمشناس و درخشان این اشاره ها را نه ایرادات دشمنانه، بلکه دغدغه های یک خواننده ی حرفه ای آثار ادبی بدانند که منتظر است خانم سمیرا رشیدپور دیر یا زود شاهکارش را بیرون دهد...
   و دوباره آن پیشنهادم در نشست چهارشنبه دهم خرداد 96 را در این جا تکرار می کنم: بیاییم در این نشست ها به بررسی  شاهکارهای ادبی بپردازیم و به موازات آن ها، بخش هایی از کتاب آماده ی چاپ خود و یا همه ی آن را پیشاپیش در معرض قضاوت و نقد دلسوزان ادبی قرار دهیم (نه به به گویان که دنبال یارگیری برای مقاصد و منافع شخصی خود هستند ) تا بتوانیم دور از وسوسه های شبح شهرت، بر کاستی ها و کژی های آن چیره گردیم. 
 
*
هاشم حسینی
کرج
75-بهار96