This Wasteland of Reputation
یادداشت ها پشت چراغ قرمز سانسور/ یک
*
صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی...حافظ
*
شبحی در ایران در گشت و گذار است، شبح "شهرت". از محافل و کارگاه های ادبی "معلوم الحال" گرفته تا بعضی از کانال های شعر و داستان مشخص، حسینیه های ادبی، مجلات مدعی مالکیت فضای نوشتاری مملکت محروسه: رنگین نامه های روشنفکری، صفحات هنر و ادبیات "روزنامه هایی" که موریانه های نفوذ در آن ها به بده بستان مشغول هستند تا شمار شناخته شده ای از ناشران، دلالان مدعی شاعری رابط بین سرگشتگان و ناشران و "تعدادی" از پدرخوانده های جوایز ادبی؛ دوالپای شهرت هم چنان قربانی می گیرد.
روزگار شگفتی است. افسون شهرت ما را وسوسه می کند که هر چه زودتر کتابی چاپ کنیم. پیامبران مدعی ختمیت در شعر و داستان بر این باورند که بی گذر از رنج نوشتن و تحمل عرق ریزان روح، با چاپ یک کتاب و بازتاب آن در جامعه، هر چه سریع تر مشهور شوند؛ و اگر شانس یاری کند، یکی از جوایز ادبی وطنی و یا در صورتی که معاندان و حاسدان بگذارند، شاهد نوبل ادبی را در آغوش بگیرند.
سراب شهرت، خواب و قرار از شیدایان گرفته است، آن هم در سرزمینی که در کروموزم اهالی اش، شعر خانه خودی شده است.
در گشت و گذاری پیمایشی که در سی امین نمایشگاه کتاب تهران(از 13 تا 23 اردیبهشت 96) داشتم، با مراحعات متعدد و متفاوت به غرفه های چهار ناشر پیمانکار نشر نوشته های "شاعر "ان و "نویسنده" گان شهرستانی و گفت و گوهای متنوع با مسؤولان آن ها، به نتایجی رسیدم که به چند نمونه اشاره می کنم:
1. کتاب ها با سرمایه ی شخصی "نویسنده" گان و "شاعر"ان چاپ می شوند.
2. کیفیت ادبی این آثار و میزان ویرایش آن ها در حد بسیار نازلی است.
3. میانگین شمارگان این آثار 200 نسخه بوده و در مواردی توزیع آن ها به عهده سرمایه گذار بوده است.
4. بیشتر این کتاب ها با عدم اقبال جامعه ی ادبی و حتا "شاعر"ان و "نویسنده"گان کتاب چاپ کرده توسط همان
ناشر رو به رو بوده اند.
5. بین چند چهره ی شناخته معروف مدعی شاعری / مبدع نظریه های تازه ی شعری و یک یا دو ناشر، روابط دلالی و حق کمیسیونی بر قرار بوده است.
6. اختلافات و در مواردی مشاجره و شکایت بین پدیدآورنده و ناشر ، لایه های پنهان جایگاه قدرت مدارانه ی یک یا دو ناشر را مشخص کرده است.
اما چند پرسش:
1. چرا ناشران صاحب نام و پیشکسوت(مانند "سخن"، "توس"، "طهوری" و...) از چاپ کتاب بی کیفیت و نازل، حتی با سرمایه گذاری پدیدآورنده ی آن سرباز می زنند؟
2. آیا این گزاره را می پذیریم که بر پایه ی داده های به دست آمده در سه دهه ی اخیر، چاپ یک کتاب می تواند سند بی سوادی، بی استعدادی و نافرهیختگی پدیدآورنده ی آن باشد؟
دوستان صاحب قریحه ی بی پشتیبان و ناوابسته که کتابی آماده ی چاپ در دست دارند، با بن بست های مکرر انتشار رو به رو هستند. آن ها بدون سرمایه و حتی در تنگنای معیشتی، می پرسند در این اوضاع، سالم ترین اقدام برای پیوند با مخاطب کدام است؟
کوتاه و گویا، روشن و صریح باید گفت: حالیا، در این آشفته بازار مافیایی، از چاپ کتاب خود داری کنید. همه یا بخش(هایی) از کتاب خود را در وبلاگ اختصاصی اتان درج نموده و مطمئن باشید اگر حرفی تازه برای گفتن داشته باشید، جوینده به سوی گنج شما خواهد آمد. ناشر اصیل و اهل، زودتر از هر کس دیگر، می داند که محصول ادبی شما پربار است و خواهان بسیار دارد، پس بی درنگ برای چاپ و انتشار آن، شرافتمندانه با شما قرارداد می بندد.
و اما گام بعدی: در صورت امکان، برای برخورداری از دیدگاه های دوستان و منتقدان، نمونه ای از کارتان را در فیس بوک/ تلگرام/اینستاگرام منتشر کنید و منتظر واکنش ها به آن بمانید. داده های به دست آمده را فروتنانه و واقعگرایانه تحلیل و نتیجه گیری کنید. یادمان باشد که بی رحم ترین منتقدان پدیدآورندگان شاهکارهای ادبی، خود آن ها بودند.
پس، در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست...به امتحان اش می ارزد. بیایید به نام ادبیات مستقل و ملی، دکان دلالان و ناشران سوداگر ضد ادبیات را تخته کنیم و عطای شهرت حقارت آمیز این روزگار روسپی پرور را به لقای فریبنده اش ببخشیم...
*
هاشم حسینی
کرج
73-بهار96

+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۶ ساعت 23:37 توسط هاشم حسینی
|