Oil & Blood
پنجم خرداد 1287: روز زایش نفت از اشکم زمین در ایران
*
شاخک های حساس سرمایه، پی نفت را گرفت، از "چیاسرخ" قصر شیرین تا تپه ی شب ها گرگرفته ی "ماماتین" بین رومز و دشت بهار(هفتکل) که روزگاری، مومیای پزشک فرعون، سینوهه را فراهم می کرد تا سرگردانی های رو به مرگ "رینولدز" در بلندی های هفتکل و نجات او با مشکول "کوهزاد" نامی از خطه ی بختیاری...و سپس بی درنگ مته های حریص سیری ناپذیر، چاه شماره یک می سلیمون و چاه شماره دوی هفتاکل را به نفت رساندند...
پایین، دو بند از منظومه ی "مرثیه ی نفت"، در این راستاست.. /ه.ح 67-بهار96

1
هفتکل
سفره ی تكانده نفت
پهن
پوسيده
چسبيده بر دو سر نوك تپه ها
پنهان
كندوي خانه ها
لبالب از زمزمه و اعتراض
دره هاش
پر بوی پودنه
آميخته با بوی نفت
یک صد و نه سال پیش از این
من با سگم « كورو »
پی كار مي روم تا چادر ارباب رينولدز"
جوينده ی طلا – شوم سياه
در سبز ِدشت هاي روستا …
و او
با دكل های وحشت آورش
پرسه می زند در برابر چشمان مضطرب "كوروش"…
خان
آماده به خدمت
مي خارد ريش و
به خلوت
با دقت
قرارداد "عالی جناب دارسی" را
پنهان ميكند ،
در صندوق موريانه …
و
در خلسه و خيال
گسيل مردان ايل را
هی می كند در پی لوله های نفت…
تا لندن مهد تمدن دنيا گردد …
و
هفتكل
سال ها گيج در بوی گاز
با لبان خشك و چاك
آب شور بنوشد و
شاكر از رحمت BP
بريتيش پتروليوم
بشمارد اسكناس هاي سالی دو ماهُ
بيوه زنان تقاعد ماهانه
با دعایی در حق هفت خواهران مهربان
چشم انتظار بميرند…
خانزاده هاي انگليسی و ينگه دنيایی
ديريست
از ياد برده اند صفای بُهون را
غافل از آنكه "لايارد"
اين نجيب زاده ی جذاب
تكيه داده به لامردون
پيشتر به يغما برده بود
اندرونه ي طلسم و نشان قوم …
هفت كل:
هفت نشانه
مبهوت مانده ي برهوت نفت …
شب ها در كوچه ها
« عمو پرويز »
اين ديوانه
خان دربدر
در فرار از داغ خيانت تبار
هم چنان می گردد بی قرار…
"کابنگرو" تکیه داده در سایه ی پسینگاهی لوله های نفت
که می گریزند از پشت محله ی "جاروکارا"
هم چنان که لبه ی کلاه کابوی سالیانش را
پایین می کشد
به نازی "غربت" می گوید:
- " ددو! 7 ، نمره ی بدبیاری نی
هفت شرکت نفتی فرنگی ها
همه شان شانس...
تنها نفرین نفته که
ما را انداخته به ئی روز..."
«كا گرگلی»!
كجاست آن نور
تابان از فراز تل
دوار بر سر هفت نشانه ها؟
ديگر چرا ترا
بردند به تهران
در يك قفس به تماشا؟
هفت كل:
هفت نشانه و رويا
جاپاي رفتگان ناپيدا
هفتكل:
هفتِ نحس
نفرینگاه نفت
2
دیگر سوی تو نمی آیم
ای گهواره ی گرم رویا و یادمان
در سرمامرگ نامرادی
بی داد بی امان...
درودی دوباره
اما بدرودی همیشه
به 7 نشانه
زیرا شرمنده
با این دستان خالی درمانده
به تو روی نمی توانم آورد
چرا که
از تقویم کودکان آرزومندت
روزهای فردا را کنده
دور ریخته اند
آن گاه که طاعون دروغ بر چشمان مادران نوک می زند
در هزارتوی فقری که سازمان داده اند
و نوادگان همه کاره ی "جیکاک "
فربه و بی شرم
نواله ها را می بلعند و به این سرا
پیوسته سرک می کشند.../
هاشم حسینی: "اودیسه به ساعت سنگ"
+ نوشته شده در جمعه پنجم خرداد ۱۳۹۶ ساعت 22:14 توسط هاشم حسینی
|