مرید میرقايد
نمونه گزین از شعر خوزستان/17
*
یکی بیاید/ ماه را از روی پلک های من بردارد
می ترسم/ می ترسم/ می ترسم درختان کرم خورده تبر شوند!
( از آخرین سروده ی مرید میر قائد)
*
در روزگار شگفتی از سرنوشت شعر به سر می بریم. در ژن باستانیت ایرانی آن چنان تراریخته ی شعری روی داده که هر موجود غم زده، یار از دست داده و دچار واهمه های بی نان و نشان، به شعر پناه می برد...
اما ایزدبانوی شعر بی رحم است و قربانی می گیرد. با دلالان شعر، مداحانی که در مجالس روگشایی عروسان هزارداماد، با دریافت متادون و وجه نقد، یک شبه شاعر می سازند، کاری نداریم. ایزدبانوی شعر، پیشاپیش آن ها را بیضه در کلاه سرسپردگی اشان شکسته است...بگذریم، در کتاب "تاریخ و تحلیل شعر خوزستان"، به تفصیل در باره ی این علف های هرز، یعنی داعشی های فرهنگی که سرسپردگان ظاهر الصلاح قدرت ضد ایرانی اند - مستند و مشخص، سخن بسیار رفته است...
اما آن عزیز از دست رفته: مرید میرقائد(1386-1327)، ادیبی بود که عاشقانه زیست، شرافتمندانه شعر سرود و پرنده وار بالا گرفت تا به ابدیت یادمان ها برسد و بر بام نورباران ایزبانوی شعر بنشیند...
او از رمالان و مداحان راسته ی ناشعر بسیار رنج کشید و نارواها بسیار شنید، اما خود بر این باور بود که:
"شعر من پرنده است/ از بادها فرمان نمی برد.
جرا بمانم تا ماه از یادم برود!
میرقايد، چه در سروده هاو چه در مصاحبه هایش، بر آن بوده که شاعر انسان دردمند باشد...
ما غریبه در جزیره ی جهان
سرنوشت آن ستاره ایم
که گمشده ست
به راه کهکشان ها...
شاعرانگی ذهن و زبان اش در "چکیلا"( مجموعه ی بیت و غزل به گویش بختیاری بیشتر آشکار می شود: نشر عابد، تهران، 1382)
او در مقدمه ی این کتاب مستطاب، خط و ربط اش را مشخص کرده: " ...منظور تظاهر و تفاخر به زبان قومی نبست. کسب شهرت و تحصیل منافع مادی هم؛ بلکه به قول نیما، سرودن اشعاری ' برای خود و مثل خود بوده است. مرا به انتقاد و ایراد ابو جهل های شاعر پیشه و ژورنالیسم بی عار و بی درد، کاری نیست...این قلم افتخار دارد که زاده، پاگرفته و پروریده ی همین ' ولات' است، نه اهل سرزمین ها و عرصات مدرن 'هنر برای هنر'؛ و چه بهتر.
هنوز هم من فکر می کنم کینو، دلا، زردکوه و ...همه ی قله ها و کوه های بلند و سرافراز سرزمین بختیاری، شاعران مغرور و مشهور بختیاری هستند..."
او در این مجموعه ی پر تصویر، آهنگین و انتقادی، از مردم اش می پرسد:
میر(مگر) ریگه به کوش(کفش) روزگاره
که هی با هر دروگو (دروغگو)سازگاره؟
کجه(کجا) واریم گروسیم(بگریزیم) کر( پسر، آقا) ز مکتو( درس و دانایی)
که نادونی به مون(ما) آموزگاره؟
که نادانی بر ما استاد {مسلط} شده است...ص. 12
*
<<تاریخ و تحلیل شعر خوزستان
*
هاشم حسینی
سی امین نمایشگاه کتاب جهانی کتاب تهران، شهر آفتاب
38-بهار96

+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ ساعت 0:42 توسط هاشم حسینی
|