نمونه گزین از شعر خوزستان/14
*
نوسرای ایل بختیاری...
 
*
بهرام حاجی پور( زاده ی لالی، 1349، کارشناس مدیریت فرهنگی) هم چنان دغدغه ی  فرهنگ ایل را دارد. او را پیشتر در دو بررسی، خنیاگر نوجوی ایل بزرگ بختیاری نامیدم. بهرام پژوهشگری است که شکیبا و نستوه، به گردآوری زبانزدها و یافتن وجه تسمیه ی نام ها و مکان ها در فرهنگ بختیاری کوشیده است. 
 
او با ساز و کاری راهگشا(کلور / هی جارهای لال/ گلال شوگار)؛فاتحانه مسیر خود را می رود و با همین شخصیت شعری، التزام به نگهداشت و گسترش سازندهای فرهنگ بختیاری را پاس می دهد. در رمان (چند مشت خاک بر ریشه ی سرخ بلوط . - اهواز سیب کال، 1393) هم شاعر به بازآفرینی شخصیت ها و نام های بختیاری می پردازد. کتاب "تاریخ و تحلیل شعر خوزستان" در این باره به تفصیل و به صورت مستند، بحث کرده است...
   کتاب نوشتاری- شنیداری "گلال شوگار" (=کاکل شب، ایذه: نشر الیما، 1393) که به چاپ سوم نزدیک می شود،  با برگردان رسای پارسی، دکلاماسیون اثرگذار و موسیقی مختص به خود، بیانگر ذوق شعری بختیاری هزاره ی سوم است. شاعر از جهان پر تب و تاب، عشق پر هراس، سوگسرودها(  نداری اهالی و هم دردی جغد و...)، نوستالوژی قهرمانان ملی/ بختیاری(مانند آریوبرزن و شیرمردان این دیار) و راهگشایی به فردای روشن گزارش می دهد....
   بر خلاف برداشت های شتابزده و برشی؛ که ادبیات/ شعر بختیاری را آیینگی طبیعت و محروم از جهان بینی فلسفی سیاسی می دانند، گذرا به چالش شاعر با خدا( "خداییه") و کشف نفت و مصایب آن ("گلی جون" داراب افسر بختیاری) و یا غم نامه ای که آ بهمن علاءالدین پردازش کرد و خواند(دنگ و فنگ) اشاره می کنم و رد می شوم...این جانب در ادبیات شفاهی ایل بختیاری ده ها بیت اروتیک هم یافته ام. در یگ گفتاگوی بین مادر و دختر تازه به حجله رفته اش، دختر در پاسخ به   
کنجکاوی مادر می گوید:"بزرگی ش  قد رونوم بی / سهری ش چی زونوم بی...
   نتیجه آن که: "...افزون بر حضور طبیعت، انتقادها، پرسش های هستی گرایانه، عشق و مبارزه با ناراستی و مظالم  حکومت تمامیت خواه مرکزی و... مانند این ها، شعر بختیاری ابزار توانمند و پایدار همبستگی ایلی/ملی است... واینک بهرام حاجی پور، برونه سرایش دیرپای شعر  بختیاری را مزین به قالب نوی زبان پارسی کرده است.
 ...و این سخن، این زمان بگذار تا وقت دگر.
 
*اا*
 
برگردان شعر "آنزان"
 
 
سرشار از زانوان آلوده به  خاک
رگ هایش و آسمان اشک هایش
پر از ستارگان خاموش
پیشانی اش 
از بی خوابی سیاه
مانند چادر سیاه شب
و غارها پر از
پیکر و پیکرها استخوان
و استخوان ها برهنه مانند شیر سنگی
پیشانی شکافته ی منگشت
و منگشت رو به غروب تنگ دارد
به پارسال و پیرار سال پر بهار
تا کی از کوه دربیاید
آفتاب دوباره...
 
*
<<تاریخ و تحلیل شعر خوزستان.
*
هاشم حسینی
اهواز،  کمپلو
ره آورد سفر اهواز/خوزستان
34-بهار96