از آن ناگهان

هزاران سال بر من گذشته است

./ شبی که به هم رسیدیم / بی نام و نشانی....

و با کتیبه های نگاه

تمامی ستاره ها و شن ها را با یک بوسه به هم بخشیدیم...

اکنون دور از آن ساحل اقیانوسی

عطر نامیرایت

هم چنان در بناگوش ام شعله می کشد در این یخبندان.

-- ه.ح. عاشقانه های بی تاریخ/ دفتر"اودیسه به ساعت سنگ"