Rhino
از خوانده ها ..../ تابستان 95
یادداشت بیست و دوم / 4شنبه 30م تیر 95
کرگدن جانوری است: "...باستانی {نه تازه به دوران رسیده}و احتمالاً با حیوانات منقرض شده، خویشی سببی و نسبی دارد. موجود مقاومی است که یخبندان و آن انفجار متان ر ا پشت سر گذاشته. پوست کلفتی به دادش رسیده و از انقراض نجاتش داده.... کرگدن فرهنگی ترین موجود روی کره ی زمین است...شما در هیچ شعری زرافه و اسب آبی و گاومیش و یوزپلنگ نمی بینید. ببینید هم خوب نیست. قبیح است. لذا کرگدن در ادبیات، مترادف خیلی چیزهاست من جمله تنهایی و وقار و متانت.
منسوب به بوداست که "همچون کرگدن تنها سفر کن." معنی این جمله در هر دوره ای تغییر می کند، اما در همه دوره ها، نشان از استقلال عملی و نظری دارد...کرگدن علی رغم ظاهر خشنش، به هیچ وجه خشونت طلب نیست. سهل است، اصلاً نه با کسی دعوا دارد و نه اجازه می دهد کسی با او دعوا داشته باشد. او نه حیوانی را شکار می کند و نه شکار حیوان دیگری می شود...کرگدن قیافه ی عبوسی دارد و با هیچ کس گرم نمی گیرد، اما با این همه درشتی و اخم، شانه اش را جولانگاه پرندگان ساخته است. کول و کمر این چارپا، دشت وسیعی است که پرندگان بازیگوش آزادانه در {بر}فرق حیوان بپرند و آواز بخوانند. دم جمبانک ها بعید است جایی بهتر و امن تر و بی تکان تر از این گرده پیدا کنند.کرگدن با این قیافه و با این زور بازو، گیاهخوار است. خودش را با علف سیر می کند؛ نه کباب می خورد و نه شراب و نه حتی لب به مخدرات می زند...کرگدن ها به نظر می رسد که اهل تأملند و هیچ عجله ای برای هیچ کاری ندارند. کاملاً با صبر و حوصله می ایستند و به افق های دور دست نگاه می کنند...می گویند با این که کرگدن ها روزها تنها هستند و به افق خیره می شوند، شب ها اهل رفاقتند و دور هم جمع می شوند و با هم حرف می زنند و احتمالاً برای هم قصه می خوانند..."
سید علی میر فتاح، سردبیر هفته نامه ی "کرگدن"
شماره نهم،( شماره مسلسل 61)، یکم تیر ماه 95
این شماره پرونده ای در باره ی هند دارد. نمونه هایی از نوشته های خواندنی و آگاهی رسان آن:
هند در ده سکانس / ناصر فکوهی
زنده می سوزد برای مرده در هندوستان / محمد رضا ضیاء
نوستالژی راج کاپور / جواد طوسی
آیا گاندی همان است که می گویند / شروین وکیلی
عنوان گفت و گو با حجت الاسلام ناصر تقویان، "با صمد بهرنگی شروع کردم"، خواننده را به متن جذابی می کشاند با این شروع که: "...اولین کتابی که خواندم ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بود. بعد از آن تعدادی از داستان های علی اشرف در ویشیان را خواندم... پیش از ورود به حوزه، "سوشون" سیمین دانشور را خوانده بودم. با داستان های جلال آل احمد هم آشنا بودم...در ادبیات داستانی جهان هم با تعدادی از داستان های چخوف و تولستوی آشنا شدم و رمان معروف بینوایان را هم خواندم..."
اما هشدار یک خواننده ی پیگیر مطبوعات، به دست اندرکاران "کرگدن":
نثر "کرگدن" آلوده به واژه های نا بجا، کهنه و دورگه است: عمدتاً... ذهن وقاد... عندالورود ...
و نشانه گذاری جمله ها در بیشتر جاها رعایت نشده است...
و دیگر آن که در گفتگوهایتان، به سفارش گرایی نگرایید و طعمه ی شهرت کاذب پهلوان پنبه های بی خاصیت عرصه ی شعر نگردید.
هاشم حسینی
11:25، شامگاهی زیر چراغ های خیس شیرینو