پیام نویسنده
وای برناامیدانی که ما هستیم...
"برای یک فرد انسانی و هم چنین برای یک جامعه ی انسانی فاجعه وقتی به اوج خود می رسد که احساس کند هیچ نقشی در پیش برد، تحول و دگرگونی سرنوشت خود ندارد. همین احساس فجیع کافی است تا انسان از درون متلاشی شود و با چشمان باز ببیند که دارد از پا در می آید. چون وقتی که انسان یا جامعه و یا حتی گیاه، رشد پیشرونده ای نداشته باشد الزاما رهسپار فنا و نیستی می شود و البته در فاصله ی آغاز رکود تا نیستی ، بر اثر عدم پیش روندگی دچار فساد و تباهی می گردد. چه انتقام وحشت باری، چه انتقام موهنی، چه نکبت بار! وای بر ناامیدانی که ما هستیم. چون انسان ممکن است بتواند از شر طاعون نیمه جانی در ببرد، اما از شر نا امیدی ممکن نیست جان به عافیت در ببرد. وای بر ناامیدانی که ما هستیم؛ با این نفرت و ناامیدی که چون بدترین بلاها در روح ما مردم رسوخ کرده است و لحظه به لحظه فراگیرتر می شود، چه جور آینده ای در انتظار ما خواهد بود؛ چه جور آینده ای تدارک دیده شده؟ جنون، جنون، این مردم دارند دچار جنون نومیدی می شوند... و...وای بر نا امیدانی که ما هستیم! "
"برای یک فرد انسانی و هم چنین برای یک جامعه ی انسانی فاجعه وقتی به اوج خود می رسد که احساس کند هیچ نقشی در پیش برد، تحول و دگرگونی سرنوشت خود ندارد. همین احساس فجیع کافی است تا انسان از درون متلاشی شود و با چشمان باز ببیند که دارد از پا در می آید. چون وقتی که انسان یا جامعه و یا حتی گیاه، رشد پیشرونده ای نداشته باشد الزاما رهسپار فنا و نیستی می شود و البته در فاصله ی آغاز رکود تا نیستی ، بر اثر عدم پیش روندگی دچار فساد و تباهی می گردد. چه انتقام وحشت باری، چه انتقام موهنی، چه نکبت بار! وای بر ناامیدانی که ما هستیم. چون انسان ممکن است بتواند از شر طاعون نیمه جانی در ببرد، اما از شر نا امیدی ممکن نیست جان به عافیت در ببرد. وای بر ناامیدانی که ما هستیم؛ با این نفرت و ناامیدی که چون بدترین بلاها در روح ما مردم رسوخ کرده است و لحظه به لحظه فراگیرتر می شود، چه جور آینده ای در انتظار ما خواهد بود؛ چه جور آینده ای تدارک دیده شده؟ جنون، جنون، این مردم دارند دچار جنون نومیدی می شوند... و...وای بر نا امیدانی که ما هستیم! "
نون نوشتن/ محمود دولت آبادی (1319، سبزوار) .- تهران، چشمه، 1388
فصل 33 (ص. 60)
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲ ساعت 17:56 توسط هاشم حسینی
|