شبی با سایه.../ گزارش مختصر بزرگداشت ه. ا. سایه

دلا این یادگار خون سرو است...

نشستی شورانگیز همراه با سخنرانی، تار نوازی استاد طلایی، آواز خوانی استاد شجریان و نمایش فیلم...

دیشب، یک شنبه پنجم آبان در شامگاه خیس و سرد تجریش، تالار شلوغ و با شکوه بنیاد موقوفه ی افشار، شاهد بزرگداشتِ حافظ زمانه، امیر هوشنگ ابتهاج ( سایه) بود.
سخنرانان عبارت بودند از:
سیمین بهبهانی / پوری سلطانی / محمد رضا شفیعی کدکنی ( م. سرشک) / شهرام ناظری / داریوش طلایی / یلدا ابتهاج ( دختر سایه) / محمد افشین وفایی
نام های محمود دولت آبادی و محمد رضا شجریان هم در فهرست سخنرانان بود.
گردهمایی به همت مجله ی بخارا و کوشش علی دهباشی راه اندازی شد.
محمود دولت آبادی نتوانست به دلیل مشکل بلیط هواپیما، خود را از دوسلدورف آلمان به این نشست برساند...
در میان حاضران،  استادان و پژوهشگران بسیار- پیر و جوان حضور داشتند.   
حضور اعلام نشده ی شاعر، پیر پرنیان اندیش- سایه شوری در مجلس بر انگیخت.... حاضران به پا خواستند و با ورود او، دقایقی شروع به کف زدن و گرفتن عکس و فیلم کردند...
در آغاز، علی دهباشی سایه را قله ی غزل نامید.
سپس دکتر افشین وفایی را به عنوان نماینده ی نسل سوم معرفی کرد که بر آن است شعر و منش سایه را بررسی کند.
دکتر افشین وفایی اشاره کرد که تا هفت سال پیش فقط با اشعار او، با راهبرد استادش، دکتر شفیعی کدکنی آشنا شد و بعد شخصیت انسانگرا، مهربان و عدالتخواه او را کشف کرد...
 او اشاره کرد:
"...سایه مانند شعرش پاک و منزه است...او دغدغه ی تغییر جهان را داشته است...او بر آین باور است که به انسان باید فرصت تغییر داد...شاعری است که خود سانسوری نمی کند... در کنار سعدی و حافظ بالیده... هنرش به گرینی است..."حافظ به سعی سایه" را می توان بهترین تصحیح غزلیات حافظ دانست..."
   سپس سیمین بهبهانی با وجود بیماری (در سه ماه اخیر دو بار در بیمارستان بستری بوده) خود را از بستر تیمار به این نشست رساند و سایه را دوست عزیز هم سن و سالیان خود دانست و افزود: "...سایه یکی از افتخارات ایران است. برای ادبیات ایران غنیمتی است که کم به دست می آید..او ذوقی اللهی دارد..."
سپس یادمان هایی شیرین از دوستی خود و سایه را آن چنان بی تکلف و دلپذیر بیان داشت که اشک سایه را بر گونه ها دواند...
خوانش "ارغوان" سایه حال و هوایی بهشتی به جان ها بخشید.
   پوری سلطانی – مادر کتابداری مدون و استاد اطلاع رسانی نوین سخنرانی بود که از دوستی خود با سایه از 1321 یاد کرد و پیوند شوی اعدام شده اش، مرتضی کیوان با حلقه ی بهترین های زندگی اش: سیاوش کسرایی، نادر پور، محجوب، شاملو...
و آهی کشید:... از آنان اکنون سایه در میانه است... یادگار آنان..."

شفیعی کدکنی به نیم قرن دوستی سراپا یادمانش با سایه اشاره کرد و شعرش را ستود...
دهباشی یادداشت محمود دولت آبادی را خواند که از جمله اشاره کرده بود:
"... بخت یار نبود تا در محضر جناب شما باشم...من، محمود با مهربانی هایتان و غزل هایتان.... . و حافظ به سعی سایه...سر می کنم..."
شهرام ناظری به ساخت سنفونی رومی اشاره کرد و یکی از اشعار سایه را خواند که مولوی شناسان را به شگفتی واداشته است.
آن گاه فضای تالار برای آواز او کم آورد...او هنر کنونی خود و بسیاری از دستاوردهایش را مرهون توجهات و تشویق های سایه در دوره ی نوجوانی خود در دهه ی 50 دانست ...
استاد داریوش طلایی هم دو قطعه از استادش نورعلی برومند نواخت که زمانی دوست سایه بود. نغمه های او فضار را اهورایی ساخت...
و یلدا با گرمای سخنان ساده و ژرفش دل ها را تکان داد...
"...پدر و شاعر...هر دو را دوست دارم...بودنم و همه چیزم از اوست...شعر سایه برای مردم ایران خیلی عزیز است و خود سایه از شعرش بهتر...او دربدترین زمانه بوده ولی همیشه  وفادار به امید...مرتضی کیوان در منزل ما مظهر عشق و وفاداری بود...امید است پیام های شعری او را به کار ببندیم..."
یلدار در آخر با سنگواره ی بغض در  گلو خواند:
پدرا،اندوهگسارا تو بمان..."
در پایان، علی دهباشی به نیابت از جمع، از سایه خواست، سخنی بگوید...
و شاعر امید و مردم، صمن شوخی که: من هنوز نرفته از دنیا در مجلس خود شرکت می کنم... هم چنان بر درستی گفته های اخیر خود پای افشرد...
...
هاشم حسینی
1392/08/06