دیدار با همسایه ی آ بهمن علاءالدین در امام زاده طاهر کرج

شیر زن بختیاریِ هم چنان بیدار:ماه پاره ممبینی فر

 

در من غرور نیاکان نهفته است

خشم و ستیز رستم دستان نهفته است

 

...

دیرو به دیدارت که آمدم دیدم غریب نیستی آ بهمن...سه نسل از خوزستان آمده بودند.

نی نی چند ماهه و پدر بزرگ 90 ساله...

و از گوشی دخترک، صدای تو می آمد آبهمن...و مادر می گریست...

آن ها با ترنم لب هایشان و دستان پر گلشان آمده بودند...

آ بهمن، تو ملتقای غرور ایل بزرگ بختیاری و بهروزی ایرانی..

و حتی کهکشان های اشک را بر گونه های آذری مردی از بستگان صفر قهرمانی دیدم که دست در دست نوه اش، پس از دیدار با مرد نستوه زندان های استبداد، به زیارت تو آمد...

*

*

*

بر نیمکت که نشستم... چشمم به سنگ گور همسایه ی دلاورت، ماه پاره ممبینی فر افتاد.

روی آن این کلمات هنوز به فریاد مانده:

 

 در من غرور نیاکان نهفته است

خشم و ستیز رستم دستان نهفته است

در تنگنای سینه ی حسرت کشیده ام

گهواره ی بصیرت مردان نهفته است

خاک مرا جزیره ی خشکی گمان مبر

دریای بی کران خروشان نهفته است

خالی دل مرا تو ز تاب و توان مدان

شیر ژیان میان نیستان نهفته است

پنداشتی که ریشه ی پیوند من گسست؟

در سینه ام هزار ایران نهفته است

0

0

0

هاشم حسینی

روستای البرز

5 شنبه 28 شهریور 1392