مرور دوست داشتن: درود نازنین!
دوشنبه ی دوباره
باز هم سلام هفتکل...
گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم....حافظ
دیشب دور در این دیار، سوار بر سفینه ی خواب، با انبوه نام نیکان در گذشته ی هفتکل- شهر نجابت و نفت برخوردم و دریافتم که چه بزرگ و بی ادعا، آزاده و آریایی (نجیب و صلح دوست و کارآفرین) بودند آن زنان و مردان...
راستی ای عزیزان حال!
در سینه ی پر صفای شما چند نام مانده از گذشته تا کنون، همین امروز، هنوز گرامی به یادگار؟
در میان همشهریان، دوست داشته های کنونی اتان کدامند؟
آیا توی نازنین! هیچ اندیشیده ای که روزی نامت را به نکویی ببرند؟
روزی بی شک
نام ها
سنگ های درخشانی خواهند شد در دیوار یادبود شهر...
یاد "کل اکبر"، نخستین بابا (خدمتگزار) مدرسه ی رودکی به خیر که از سال ۱۳۱۸ که دستگیره ی ناقوس را می کشید تا عطر صدایش، سرشار از دانایی و داد، شهر خوبان را بیاکند...
او پس از انجام این رسالت لذت بخش روزانه، لبخندی می زد و رو به کودکان دوست داشتنی اش، دانش آموزان رودکی زمزمه می کرد:
خدایا
چنان کن سرانجام کار
تو
خشنود باشی و ما رستگار...