آدینه ی درگذشتگان
فریده لاشایی
دیروز تعدادی از هنرمندان هنرهای تجسمی ساعت 10 صبح در مقابل خانه هنرمندان ایران جمع شده بودند تا در مراسم وداع با فریده لاشایی حاضر باشند. جمعیتی در حدود 150 نفر آمده بودند تا وداعی آرام با این هنرمند هنرهای تجسمی داشته باشند. پیکر او بالای پلهها و جلوی در ورودی خانه هنرمندان قرار گرفته بود و در کنارش تریبونی کوچک برای سخن گفتن از او. اول ابراهیم حقیقی سخن گفت که گرداننده این مراسم محسوب میشد. سیستم صوتی ایراد داشت و صدای حقیقی شنیده نمیشد. انگار او پشت تریبون لب میزد و این سو ایستادگان به سکوت گوش میکردند و البته کسی هم اشاره به شنیده نشدن صدا نکرد. اینچنین مراسم وداع با نقاش انتزاعگرا، شکلی انتزاعی به خود گرفت. این سخن گفتن به سکوت ادامه داشت تا در پشت صحنه کسی به فکر صدا افتاد. صدای حقیقی شنیده شد که مشغول خواندن شعری بود. عدم حضور مسئولان دولتی باعث شده بود که خبری از سخنرانیهای طولانی و حوصله سر بر نباشد. در ادامه «همایون ثابتیمطلق» مدیر انجمن نقاشان درباره لاشایی سخن گفت و اشاره کرد به ضرب قلمها و لکههای رنگی در آثار او که ویژگی بارز آثار او محسوب میشوند. سخنران بعدی این مراسم «رعنا فرنود» بود. او گفت: «سال 1371 و در پی برگزاری نمایشگاهی گروهی از زنان نقاش ایران در موزه هنرهای معاصر با لاشایی آشنا شدم. از آن به بعد فصل کتاب میانسالی ما با هم نوشته شد تا سالهایی که زمانه میان ما خط کشید. نمیدانم چگونه به فریده نگاه کنم؟ میخواهم از منظر طبیعت، از آنچه که بود و از آنچه به دنیا نگاه میکرد او را تعریف کنم. او بیشک از سمت چهار عنصر اصلی طبیعت (آتش، آب، خاک و باد) قابل تعریف است.» فرنود، فریده لاشایی را یک آتش و یک مبارز تمام عیار معرفی کرد که 20 سال با بیماری خود جنگید. او ادامه داد: «لاشایی آب هم بود. جاری، سیال و انعطافپذیر. در هنر او همیشه جریاندار بودن قلم را میشد دید. در آثارش حرکت مرموز باد را هم کاملا میشد احساس کرد. جان او بیقرار و بیثبات بود مانند خاک.» سخنران بعدی «علیرضا سمیع آذر»مدیر مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد در دوران اصلاحات بود. او در جایی از سخنان خود گفت: «لاشایی یک نقاش بزرگ و فراتر از مرزهای ایران بود. او نویسندهای گرانسنگ نیز بود و از همه مهمتر او یک روشنفکر مبارز بود که عمر خود را صرف نیل به اهداف والای انسانی کرد. در سالهای منتهی به مرگش بهترین آثار وی را دیدم و این ثابت میکند که او به هنر اتکا داشت. لاشایی نماد رنجی است که همه ما آن را درک میکنیم رنجی که برای همه ما آشناست.» سمیعآذر افزود: «فریده لاشایی برای همه ما دوست و یاور بود و در طول همه این سالها با ملامتهای زندگی مبارزه کرد و یک دهه با درد و رنج همراه بود اما تبسم هیچگاه از روی لبهای او پاک نشد.» او با بیان اینکه جسم فریده لاشایی روز به روز تحلیل میرفت اما آثارش بهتر میشد، گفت: «فریده لاشایی در سالهای منتهی به مرگ بهترین آثار خود را ارائه داد. درد و رنج و سختی که همیشه با فریده لاشایی بود حداقل در این اواخر به بهترین دوست او تبدیل شده بود.» آخرین سخنران مراسم، «مانلی» دختر فریده لاشایی بود. او که برای سخن گفتن پشت تریبون قرار گرفت باز هم صدا به سختی شنیده میشد
اینجای مراسم بود که «فرزانه طاهری» اشاره و اعتراض به پایین بودن صدا کرد. مانلی لاشایی کمی به میکروفن نزدیک شد و کمی بلندتر سخن گفت: «این روزها وقتی از من میپرسند حالت چطور است میگویم آنقدرها هم بد نیستم. در طی این روزها آنقدر غرق محبت هستیم که هیچ چیز را حس نمیکنیم و من از تمام کسانی که امروز در اینجا حضور یافتهاند، نهایت تشکر را دارم.» بعد از سخنان او پیکر فریده لاشایی روی دستها قرار گرفت تا برای خاکسپاری راهی دربند سر از توابع شمیرانات شود. تعدادی سوار ماشینهای ون شدند که در مراسم خاکسپاری هم حضور داشته باشند و این مراسمِ آرامِ بدرقه انسانی بود که جنگیدن را خوب میدانست. فریده لاشایی زندگی پُر پیچ و خمی را پشت سر گذاشت. او که تحصیلات خود را در رشته هنرهای تزیینی در وین گذرانده بود بعد از بازگشت به ایران و در سال 1352 بازداشت شد و سر از زندان قصر در آورد. خانواده او خانوادهای سیاسی بود. برادر او از چهرههای شاخص حزب توده محسوب میشد. خود او نیز از این جریان فکری دور نبود و در جلسات کنفدراسیون دانشجویان ایرانی حضور پیدا میکرد. هرچند او هیچگاه به اندازه برادر خود بهطور مستقیم درگیر سیاست نبود اما بعد از رهایی از زندان زمان بیشتری را به زندگی هنری خود اختصاص داد. سرطانی که لاشایی را از پا درآورد بیماری تازهای نبود. لاشایی پیشتر موفق شده بود یکبار این بیماری پُر از مرگ را شکست دهد. او در سال 84 به شکل جدی با این بیماری دست و پنجه نرم کرده بود. در آن زمان حال جسمانی او چنان رو به وخامت گذاشت که بسیاری مرگ او را نزدیک میدانستند اما او مرگ را شکست داد و بار دیگر در کارگاهش مقابل بومهای سفید قرار گرفت. لاشایی تا آخرین لحظههای زندگی دست از کار هنر نکشید. آخرین نمایشگاه فریده لاشایی حدود دو هفته پیش با عنوان «گرفتن ماه» در دوبی برپا شده بود. همچنین از او رمانی به نام «شال بامو» باقی مانده است که به نوعی میتوان زندگینامه خود او محسوب شود. علاوه بر همه اینها از لاشایی چند عنوان ترجمه هم باقی مانده است که از آن جمله میتوان به ترجمه نمایشنامه «زن نیک ایالت سچوان» اثر برتولت برشت اشاره کرد اما همه اینها برای اینکه لاشایی در قطعه هنرمندان دفن شود کافی نبود. مرکز امور تجسمی وزارت ارشاد اعلام کرده است که خانواده فریده لاشایی علاقهای به دفن این هنرمند در قطعه هنرمندان بهشت زهرا نداشته است اما جالب اظهارنظر«علیاصغر امیرنیا» سرپرست مرکز امور تجسمی وزارت ارشاد است که درباره دفن پیکر فریده لاشایی در قطعه هنرمندان به مهر گفته: «این قطعه محدودیتهایی دارد و برای همه جا ندارد. باید وضعیت وی را بررسی و سپس برای این کار اقدام کنیم.» بعدتر این اداره در توضیح این گفته جوابیهای به خبرگزاری مهر ارسال کرد که با ادبیاتی مهربانتر همان حرفهای امیرنیا در آن تکرار شده است. در این توضیح آمده است: «باتوجه به محدودیتی که در حال حاضر قطعه هنرمندان دارد، خاکسپاری هنرمندانی که نشان درجه یک هنری دارند در اولویت هستند و گفته سرپرست مرکز هنرهای تجسمی به معنی عدم خاکسپاری این هنرمند در قطعه هنرمندان نبوده و فقط به بررسی اشاره کرده است» اما مراسم بدرقه و وداع با فریده لاشایی به دور از این هیاهوها، به دور از سخنرانی مسئولان دولتی و با حضور دوستان، همکاران و علاقهمندانش همچون لیلی گلستان، گیزلا سینایی، بهرام دبیری، معصومه مظفری، حبیبالله صادقی، حمید سِوِری و... برگزار شد تا از این پس قطعه هنرمندان بهشت زهرا فقط از آن کسانی باشد که نشان دریافت کردهاند. باربد اعلایی
استفان هسل
استفان هسل، سیاستمدار، نویسنده و یکی از چهرههای مقاومت فرانسه، سهشنبه شب در سن 96 سالگی درگذشت.
کریستیان هسل- شابری، همسر استفان هسل، در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه، درگذشت این فعال سیاسی را تایید کرده است. استفان هسل سال 1917 در برلین به دنیا آمد. هشت ساله بود که همراه خانوادهاش از آلمان به فرانسه مهاجرت کرد و سال 1937 ملیت فرانسوی گرفت.
هسل در دوران جنگ جهانی دوم در لباس ارتش آزاد فرانسه علیه آلمان هیتلری میجنگید. او پس از اسارت به دست نیروهای آلمان نازی به شیوه معجزهآسایی از مرگ در اردوگاه کار اجباری نجات یافت و به چهره مقاومت فرانسوی تبدیل شد. هسل همچنین به فعالیت در زمینه حقوقبشر، حقوق مهاجران و همچنین مسائل خاورمیانه شهرت داشت.
کتاب پرفروش «به خشم آیید!» یکی از آثار معروف استفان هسل است که در سال 2010 منتشر و به زبانهای مختلف ترجمه شد. این کتاب، دعوتی از افراد بیتفاوت جامعه امروز فرانسوی است که بدون آگاهی نسبت به جایگاه کنونیشان و میراث رسیده از قرنها تمدن بشری به عناصری منفعل بدل شدهاند.
او اختلاف طبقاتی وحشتناک در جوامع مدرنی چون فرانسه و شوک فرهنگی ناشی از سیل مهاجرت را علت بیتفاوتی بسیاری از افراد جامعه میداند.