زیبایی مصادره شده
ترانه ای گمشده در بازار
آن جاست!
همیشه حاضر
در تهاجم شرجی و باران
زیر تیغ گزان باد
اسیر آتش تابستان ها
با شکوه گردن قو
و چشمان سیاه شرقی اش
بانوی زیبای من می درخشد در گوشه و کنار
بازار
انگشتان خالکوب کشیده اش
سپید
ساقه های گل آلود سبزی را
می شوید و دسته می کند
بی نیاز به محصولات آرایشی اروپا
لبان متورمش
میوه های فصل را زمزمه می کند
و شیرینی سپید دندان هاش
همسرایی میدان های کار را ترجمه...
آن جا
ساده
بنشسته با شکوه
در برابر بساط عطر و پوشاک گوناگون
میانه ی دایره ای از چانه زنی های مشتریان فقیر شهر
هر صبحگاه
در پیاده رو ها
روبروی خواب دکان ها
کار را آغاز می کند
و تا شامگاه در برابر سیلاب های ادعا
کنار بلندگوهای دعا
امواج ایدئولوژی
هیولای پول
می ماند
استوار و پارسا
بر سپیده ی پیشانیش
دانه های درشت مروارید می درخشد
و بینی کشیده اش
صخره های فتح ناپذیر بلنداها
فرداها را نشانه می رود
آن جاست!
رو به روی شما
آن گوشه!
بی تفاوت و بی صدا
بنشسته روئینه
زیر رگبارهای نگاه نرینه ها
از یاد برده گنجینه های زنانگی
زیبایی خود را...ه. ح.