سروده ی سه شنبه، افتاده در زنبیل 4 شنبه
از یادداشت های روزانه
برای ناها
هراس مرگ ندارم
این گونه برهنه و خوانا
که می گذرم
از برهوت بیابان ها
ابهت بهت
مترسک بیرق ها
رو به دریاها
هر شبانگاه
عطری تنت را بر بستر تنهایی می پاشم
پس آن گاه
تا
بامداد
که
واژه های زبان ناپذیر دوست داشتن دنیا را مرور می کنم
در قلمروی رویاهایت
این جا
بی جغرافیا ...ه.ح.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۱ ساعت 16:28 توسط هاشم حسینی
|