ته پیشخوانی های آخر هفته...1
شماره ی دوم را نیمروز همین امروز
در خلوت خیالتان بخوانید.
1
سروده ای از جاده و درخت
گورکن
نشسته بر کناره ی گودال
گور
هم چنان که در این یخ دیماه
عرق از پیشانی می سترد و گاه گاه به نان خالی تا زده
گاز می زند
در پاسخ من
تک و تنها
در ایستگاه آخر نفس نفس نفس
که می پرسم:
- "هم شهری این جایگاه آخرت کیست؟"
دقایقی به بلع لقمه های گرسنگی می گذرد و
بعد
می نگردم
لبخندی می زند به هیبت شاعری پشت پا زده به صله و مدیحه و سلطان
وانگاه به نیشخند
اشاره ی انگشت آزادش را رها می کند و می گویدم:
- " قبر
علامت تعجبی است
در پایان پاراگراف زندگی های بسته بندی شده !"
نزدیکتر می شوم تا سرک بکشم به پاتیل مرگ
با ذرات پراکنده ی دهن ها و گوش ها و چشم
سپس در فرار از این هراس
سر بر می گردانم به واپس
رو به شعله های سبز درخت
آن جا
جاده های امید را
راهنما به بلندا
و او
پیمانکار درستکار
گورکن را می گویم
امروز سه قبر زنانه حفاری کرده و دور از چشم نامحرم رویشان را با مهارت تمام پوشانده
و آن شش قبر مردسالارانه را کارشناسانه بسته
-" داشتم می گفتم:
آن بانو زن دوم مردی است که به دست او سلاخی شد و در چال دیواری مدفون
و آن کپه خاک خانه ی مادری مرده در راه بیمارستان است... چه باید گفت...
و اما حکایت این شش مرد:
یکی نقرسی، از بس عاشق کباب بود و
دیگری تصلب شرایین قلبش را سنگی کرده بود
و بابت دوازده سال ریاست
به 7762 کارگر اخراجی بدهکار مانده بابت اضافه کاری ها و مطالبات نداده و
و این خدابیامرز
گونی گونی اسکناس و سکه به ارث گذاشته برای موش های خزانه ی بانک
و آن سه در یک نزاع دسته جمعی جان به تفنگ تسلیم کردند ..."
گاز دیگری به آخرین مشته ی نانش می زند و می گوید:
- "نگفتمتان هر فبر علامت انگشتی است
شگفتی
رک رو به هوا؟!
پس باید هر جاده را درختی بود
پس از رفتن..."
گام های خنیاگرانه باید برداشت
تا پرندگان را به درخت پیوند زد و
جاده را به شاخه...
ه. ح. ، رومی اهواز
از مشق های مطبوعات
2
دانشمندان می گویند منابع عظیمی از یخ درقطب شمال سیاره عطارد کشف کرده اند. عطارد یا تیر نزدیک ترین سیاره به خورشید است.دانشمندان با استفاده از عکسها و اطلاعاتی که فضاپیمای مسنجر به زمین مخابره کرده است، می گویند منابع آب و یخ در بخش سایه عطارد قرار دارد.
یخ و آب به گفته دانشمندان در زیر لایه سیاهی مخفی مانده که به اعتقاد دانشمندان ازعناصر ارگانیک تشکیل شده است.
این کشف ممکن است راز پیدایش حیات در زمین، یعنی انتقال ذرات ارگانیک- عالی از سیاره عطارد را به اثبات برساند.
3
نوزاد 4روزه در جاده چالوس رها شد
نوزاد چهارروزهای که ازسوی پدر معتادش در کنار جاده چالوس رها گردیده بود، توسط یک زوج که برای تفریح به جاده چالوس رفته بودند، پیدا و تحویل پلیس داده شد. فرمانده انتظامی شهرستان کرج درباره خبر گفت: «یکی از شهروندان به ماموران مراجعه کرد و اظهار داشت که با همسرش برای تفریح به جاده چالوس آمدهاند و برای مشاهده مناظر طبیعی و گرفتن عکس از ماشین پیاده شدند که صدای گریه کودک شنیدند و وقتی به سمت صدا رفتند با یک نوزاد قنداقی که پشت تپه رها شده بود، مواجه شدند.» این زوج با پلیس تماس گرفته و خبر پیداشدن نوزاد رهاشده در جاده خوزنکلاه در جاده چالوس را به پلیس دادند. سرهنگ عبدالرضا خیرخواهان ادامه داد: «زن و شوهر فداکار پس از مشاهده نوزاد که از شدت سرما سرخ شده بود، سریعا او را به کلانتری 28 آدران کرج رساندند و از آنجا هم به بیمارستان منتقل شد.» به گفته او هنگام تحویل نوزاد به بیمارستان با تحقیقات صورتگرفته از بیمارستان مشخص شد که نوزاد موردنظر که پسری چهارروزه است، چند روز گذشته در آن بیمارستان به دنیا آمده است. با بررسی پرونده تولد نوزاد، مشخصات و آدرس مادر نوزاد شناسایی شده و ماموران به مادر مراجعه کردنند. مادر نوزاد در بازجویی ماموران، درباره علت رهاکردن نوزاد چهارروزه خود در کنار خیابان اینطور توضیح داد؛ همسرم، پدر نوزاد، اعتیاد شدید به موادمخدر دارد و برای اینکه پول خرید موادمخدر را هزینه فرزندمان نکند، بدون اطلاع من فرزندمان را در کنار جاده رها کرده است. نوزاد با دستور قضایی تحویل مادر داده شد و رسیدگی به پرونده پدر این نوزاد ادامه دارد.
4
به بهانه سالروز تولد خالق «عزاداران بیل»
· فرستنده؛ غلامحسین ساعدی
گیرنده: عزتالله انتظامی
·
بهترین کارهای سینمایی و تئاتری مثل گاو که اهمیتی جهانی دارد، دایره مینایی و
نمایشنامه چوب به دستان ورزیل، بهترین بابای دنیا و آ باکلاه آ بیکلاه و آثاری که
ما آن زمان در تلویزیون کار کردیم، مربوط به دکتر غلامحسین ساعدی میشود. روحش
شاد. او مدت کوتاهی قبل از مرگش در پاریس نامهای به شرح زیر برای من نوشت که متن
آن قابلتوجه است:
هزاران بار قربانت میروم. من هیچوقت از یاد یاران غافل نبودم و موقعی که تو در فرنگ بودی، چندین و چند بار به فلور بانوی عزیز زنگ زدم و سراغ تو را گرفتم. فعلا برای من که در غربتم، وضع روحی مطلقا خوب نیست. من، اینجا در بیمارستان، چه داستان غریبی. ولی از لحظه ورود هم بیکار ننشستهام، با داریوش مشغولیم و مدام به قول خودش میسابیم! جای تمام دوستان و بهخصوص نازنینی مثل تو زیاده از حد خالی است. وقتی با هم هستیم همیشه تمام ظرایف انسان بینظیری مثل تو ورد زبان است. هرچند که: «ای بسا آرزو که خاک شده است» ولی امید دارم این آرزو خاک نشود که باز دور هم باشیم و دست هم را بگیریم و با هم راه برویم و باهم کار بکنیم. به تمام دوستان، فلور بانو و بچهها و همگی سلام برسان. جانم فدایت. باقی بقایت.
غلام