خواندنی های پراکنده...
نگاره ها
۱
درها بو می کشند
ابرها به هق هق
بر این بشقاب داغ
سرک
و دارکوب خانه نشین
کُنج کتابخانه
وبلاگ چوبی اش را ارتقاء می بخشد...
زنی برهنه
که نسبش به سهراب گلستانه نشین می رسد
از لباده های پارسایان سکه ور می چیند
کبوتروار برای کودکان بی شامش
و پس آن گاه زیر چتر سوراخ سوراخ شده ی من
شامگاه را شماره می گیرد
در آن سوی پل
و هم چنان می پرسد از عامو حبیب نشسته در تلاقی پل و میدان
که نان بیات می خورد همراه نوشابه ای شرمنده
" زمانی جان!
لبخند های اصل را کجا می فروشند؟
بوی آرش را
آخرین آه
از سینه ی نعیم
که سنگواره ای شده
مانده در جیب تو ؟
شاعر بخوان
ترنمی!
حافظه ی نخل را دستی بکش
گاومیش را شبنمی بپاش بی لکه های نفرین نفت!
و برای من حکایت کن که
این همه بیابان را
که پاشیده بر این خیابان؟"
تحریر شد در برومی به وخت باران
ساعت ۲۴ درجه ی سلسیوس...ه. ح.
از مطبوعه ها
داستان سه اشتباه تایپی كه خسارتهاي میلیون دلاری به بار آوردند
ابوالفضل اللهدادي
تهران امروز
درست است که میگویند انسان ممکن الخطاست، اما الزاما نباید جایزالخطا باشد که! این روزها که توي کیف هر بچه مدرسهای هم یک نوتبوک پیدا میشود و بچهها انشای مدرسهشان را در محیط «ورد» تایپ کرده و با انواع افزونهها و نرمافزارهای ویراستاری، غلطگیری میکنند خیلی عجیب است که در متون مهم و حتی رسانهها و در سطح وسیع با اشتباه املایی مواجه شویم، بخصوص وقتی که یک اشتباه املایی ساده منجر به خسارتهای میلیون دلاری شود. با اين همه هستند كساني كه با يك اشتباه ساده املايي خسارتهاي ميليون دلاري هم به بار آوردهاند. وقتي املاي كلمهاي در متنهاي كاغذي يا در نوشتههاي اينترنتي غلط ديده ميشود، در مجموع باعث ميشود اعتبار نويسنده يا متن مورد ترديد قرار گيرد. این مطلب، داستان سه سهلانگاریاي را شرح ميدهد كه بسيار گران تمام شدهاند.
وقتی سکه يك پول سیاه شد!
اشتباه تايپي هرجايي قابل قبول است و شايد قابل اصلاح، اما فكرش را بكنيد كه روي سكه يا اسكناسي كه در دست داريد اشتباه تايپي ببينيد! چه ميكنيد؟ شايد فكر كنيد پولهايتان تقلبي است اما حقيقت ميتواند چيز ديگري باشد؛چيزي درحد يك رسوايي. سال 2008 هنگامی که مسئولان مربوطه در كشورشيلي مشغول ضرب سکه بودند معلوم نیست حواسشان چرا و چگونه پرت میشود که اسم کشورشان را به اشتباه روی سکه تایپ میکنند؛ یعنی به جای نوشتن Chile مینویسند Chiie و البته متوجه گافی که دادهاند هم نمیشوند و سکهها را وارد بازار میکنند. این حواس پرتی را یک کلکسیونر علاقهمند به جمعآوری انواع سکه به گوش مسئولان میرساند. البته دیگر کار از کار گذشته و حدود یک میلیون و نیم سکه وارد بازار شده بوده. این اتفاق علاوه بر اینکه یک آبروریزی به وسعت یک کشور در برداشت باعث اخراج شدن تمام کارمندانی شد که به نوعی در این اتفاق دخیل بودهاند.
یک اشتباه نهچندان کوچولو!
در یک شرایط به شدت بحرانی درست هنگامی که همه دنیا روی شما زوم کردهاند – مثلا انتخابات ریاست جمهوری – تنها در یک ایالت 130 هزار تعرفه رای طراحی و چاپ میکنید آن وقت اسم رئیس جمهوری احتمالی را اشتباه تایپ میکنید، البته اگر کسی شیطنت نکرده باشد! آن کسی هم که میخواهد فرمان نهایی پرینت و تکثیر را بدهد حتی نیم نگاهی به فایل مربوطه نمیاندازد و فرمان تکثیر را در تعداد زیاد میدهد
– البته اگر باز هم پای شیطنت در میان نباشد – و بدین ترتیب در آخرین انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اسم باراک اوباما را اشتباه تایپ میکنند و حرف C در کلمه Barack فراموش میشود. مسئولان اجرایی ستاد انتخابات ايالات متحده یکی، دو روز قبل از انتخابات متوجه اشتباه شده و با مسئول چاپ و تکثیر تعرفهها تماس میگیرند. البته دیگر کار از کار گذشته بوده و همه تعرفهها برای روز رایگیری حاضر شدهاند. مسئول چاپ میگوید حاضر است تعرفهها را دوباره چاپ کند اما پرداخت هزینه مجدد با مسئولان ایالت خواهد بود و در این اوضاع گرانی و بحران اقتصادي... خودتان بقیهاش را حدس بزنید.
حتی ناسا هم ممکن است اشتباه کند
بیست و دوم جولای سال 1962 فضاپیمای «مرینر يك» به فضا پرتاب شد و به این ترتیب ماجرای گرانقیمتترین «خط تیره» تاریخ رقم خورد. ماجرا از این قرار است که در برنامهنویسی این فضاپیما از زبان برنامه نویسی «فرترن» استفاده شده بود که یک زبان سطح بالا برای انجام محاسبات ریاضی علمی- مهندسی است. اما دانشمندان فراموش کرده بودند در محاسباتشان یک خط تیره کوچولو را لحاظ کنند و همین اتفاق باعث تغییر مسیر فضاپیما شد. «مرینر يك» که قرار بود اولین فضاپیمای بین سیارهای آمریکا باشد به جای اینکه سر از فضا در بیاورد در عوض با سر در اقیانوس اطلس سقوط کرد. اين اتفاق علاوه بر ابعاد مختلفي كه داشت به گزارش ناسا، بالغ بر 80 میلیون دلار خسارت مالی در بر داشت.
اگرچه برخي اشتباههاي املايي را غلطهاي تايپي تشكيل ميدهند اما برخي از اين غلطها ممكن است معناي يك متن را كاملا تغيير دهند. براساس مقالهاي كه در نوامبر سال 2011 در سيانان منتشر شد، شركتهاي بريتانيايي سالانه ميليونها دلار از فروش خود را به دليل غلطهاي املايي از دست ميدهند. بررسيها نشان ميدهد كه كاربران اينترنتي به سادگي ميتوانند از خير يك سايت اينترنتي بگذرند و وقتي با يك غلط املايي برخورد ميكنند بسياري از آنها اعتماد خود را به محتواي توليدي سايتها از دست ميدهند. در مواردي كه غلطهاي املايي معناي متن را تغيير ميدهد و نتيجه آن ضررهاي احتمالا مادي شهروندان را درپي خواهد داشت، نه تنها اعتبار يك گروه يا شركت را زير سوال ميبرد، بلكه پا را فراتر از يك اشتباه ساده گذاشته و ميتواند به يك فاجعه اقتصادي تغيير شكل ميدهد. در عصر مدرن كه املا و گرامر كلمات و جملهها با نرمافزارهاي ويرايشي انجام ميشود، سادهترين كار آن است كه قبل از فشار دادن دكمه ارسال، هر متني با اين نرمافزارها بررسي شود. با اين حال افراد بسياري اين مرحله پيشپاافتاده را فراموش ميكنند. بررسي متون پيش از انتشار آنها نه تنها به خريدن زمان كمك ميكند كه احتمالا هم از ميزان قابلتوجهي ضرر مادي جلوگيري ميكند و هم شغلتان را نجات ميدهد!
ناتوان از ساختن، خراب می کنند!
ممنوعيت پخش فيلم راه چاره نيست
لگد هم چنان بر کالبد محتضر سینمای ایرونی از سوی فیلمفارسی سازان با غیرت!
... ه. ح.
پیام به مطبوعات
درباره فيلم «من مادر هستم» بايد بگويم طلاق در همه جوامع وجود دارد و گريبانگير معدودي از افراد ميشود؛ دزدي هم همين طور است. آيا نشان دادن دزدي يا خيانت در فيلم به معني ترويج آنها در جامعه است؟ اگر چنين است ديگر نبايد درباره ستمكاران و ديكتاتورهايي چون هيتلر فيلمي ساخته شود و به نمايش درآيد.
در فيلم، اين آزادي وجود دارد كه پديدههاي مثبت و منفي نشان داده شود و بيننده درباره آنها به قضاوت بنشيند، ولي ممنوعيت پخش فيلم راه درمان نيست و اگر كساني فكر ميكنند به اين مسائل نبايد پرداخته شود، خودشان فيلم بسازند و ببينند كه آيا ميتوانند دو ساعت افراد را در خانه نگه دارند و يا آنها را از تماشاي ماهوارهها بازدارند؟ ايراد گرفتن از ديگران آسانترين كارها است!
از علاقهمندان به سينما / روزنامه ی اطلاعات
سه سال است که رمان ترجمه نکردهام
عبدالله کوثری
ما در مقام یک صنف مشکلاتی داریم که روزبه روز به آن افزوده میشود و از طرفی هم اعتماد مردم به کتاب کم کم سلب میشود و من نمیدانم تکلیف مترجمی که میخواهد در این شرایط کار بکند چیست؟ در حال حاضر شرایط به گونهای است که انتخاب کتاب برای ترجمه از خود ترجمه دشوارتر شده است، بهخصوص در رمان سختگیری به حدی رسیده است که خط و ربط منطقی داستان کاملا به هم میخورد و مترجم ناچار میشود کتاب ترجمه شده را بدون معنا به خواننده تحویل دهد.
اگر بخواهم به عنوان یک مترجم به این شرایط تن بدهم که نتیجه همین اسفبار فعلی میشود و اگر هم به ممیزی رایج تن ندهم که حاصل یکسال زحمتم از میان میرود. من به دلیل همین وضعیت موجود در سه سال اخیر اصلا رمان ترجمه نکردهام.
بالاخره باید قبول کرد آثاری که برای ترجمه انتخاب میشوند از فرهنگ دیگری میآیند و قرار نیست عینا شبیه فرهنگ ما باشند اما باید بدانیم همه اینها آثار فرهنگی برجستهای هستند و من مترجم بعد از 50 سال کار در زمینه ادبیات و ترجمه میتوانم اثر مبتذل را از اثر ارزشمند تشخیص دهم.
در این شرایط نباید مسئولان به مسایلی توجه کنند که جز لطمه زدن به کتاب سود دیگری در بر نخواهد داشت. ما در مقام یک صنف حق داریم این مشکل اساسی خود را که روز به روز بیشتر میشود را مطرح کنیم، چراکه اعتبار کتاب روز به روز بین خوانندگان از بین میرود.
نامه اعتراض نویسندگان به شرایط ممیزی
نامه سرگشادهای با امضای بیش از صد نویسنده و شاعر و مترجم ایرانی منتشر شده است، نامهای که بیش از هر چیز حاکی از نگرانی اهالی قلم در باب افول و نزول شأن کتاب است.
این نامه که چهرههایی همچون بابک احمدی، محمد قائد، عبدالله کوثری، جواد مجابی، محمود استادمحمد، علی باباچاهی، سیمین بهبهانی، یونس تراکمه، جاهد جهانشاهی، فرخنده حاجیزاده، علیاشرف درویشیان، محمدحسن شهسواری، سیدعلی صالحی، فرزانه طاهری، علی عبداللهی، محمود معتقدی و روحالله مهدیپورعمرانی، پوران فرخزاد، ناهید کبیری، داریوش معمار و... آن را امضا کردهاند، در بخشهایی از این نامه با اشاره به اثرات مخرب مجوز پیش از نشر و اعمال ممیزی روی کتابها گفته شده است: «اگر پنج سال پیش تیراژ دو هزار نسخهای تیراژی معمول بود، اکنون این تیراژ به کمتر از یکهزار نسخه رسیده است؛ آن هم در جامعهای که بیش از 75میلیون جمعیت دارد و 70درصد این جمعیت جواناند؛ جوانانی تشنه دانستن و کشف کردن.»
«امیر حسینزادگان» مدیر انتشارات ققنوس درباره این خواسته جمعی که یکشنبه شب منتشر شده است، میگوید: «این همان اتفاقی است که درباره مطبوعات و مجلات رخ میدهد، اما در حوزه کتاب انگار که شبیه رویا باشد. در واقع سالها پیش یعنی در دوران اصلاحات هم این بحث در وزارت ارشاد مطرح شد و ناشران خواستار این بودند که کتابها با مسئولیت ناشر و مولف منتشر شوند و بعد اگر مسئلهای مبنی بر تخطی بود مسئله را از طریق قانون حل کنیم. اما همان وقت هم نشد و حالا هم که دیگر ماجرا شکل دیگری دارد.»با این حال بسیاری دیگر همچون امضاکنندگان این بیانیه خواهان لغو «مجوز چاپ کتاب» هستند. جواد مجابی یکی از امضاکنندگان این بیانیه میگوید که من به عنوان نویسنده در حدود پنج، شش هزار صفحه کتاب نوشتهام که در وزارت ارشاد مانده و هنوز جوابی نگرفته نتیجه این عمل هم تنها قطع رابطه من با مخاطبان من است و مانند من دهها نویسنده دیگر نیز در این شرایط هستند و علاوه بر قطع ارتباط با مخاطب زندگی مالی نویسنده نیز مختل میشود. تیراژ کتابهای کمک درسی را نباید به پای ادبیات گذاشت.
در تمام دنیا نویسنده کتاب مینویسد و مردم تصمیم میگیرند که از آن استقبال کنند یا نه و ممیزی نقشی در آن ندارد. این یک بده بستان فکری است.» در تمام این سالها جز دوره کوتاهی که بحث بر سر بود و نبود ممیزی مطرح بود، دغدغه اصلی ناشران ایرانی کم کردن اعمال سلیقههای شخصی در پروسه پیش تولید و بررسیهایی است که در اداره کتاب صورت میگیرد. همه اینها در حالی است که بهزودی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جدای از اعمال بررسیهای پیش از انتشار در اداره کتاب هیات نظارت بر ضوابط چاپ و نشر کتاب را هم فعال خواهد کرد، هیاتی که با حضور پنج عضو قصد دارند نظارتها و شیوه ممیزی و اصلاح را شکلی جامعتر ببخشند و احتمالا بر هزارتویی که تا رسیدن کتاب به ویترین کتابفروشیها باید طی شود، هفتخوانی تازهتر اضافه خواهد شد.