هاشم حسینی
باران/ سروده ی تازه

پر شیطنت
به بازی شیرینی
کودکم
دستش را از پنجره بیرون می برد زیر ستاره ها:
دانه های برف
ترانه ی باران

در خانه
اکنون که
دارد به خواب می رود
امن در آغوشم
گرم و نرم
اما پیله ی پرسشی سمج رهایش نمی کند
می پرسد: بابا
در فلسطین هم
باران می بارد؟

می گویم: عزیزم
شبانه روز
باران گلوله
آتش
بر گهواره ها
و سیلاب ها
بر گونه های مادران به خواب رفته
تا ابد
آری...