استاد پرويز شهرياري پدر علم رياضي كشور و چهره ماندگار رياضيات درگذشت...


استاد پرويز شهرياري چهره ماندگار، استاد رياضيات و سردبير مجله‌هاي وهومن، دانش‌و مردم و چيستا پس از هشتاد و شش سال زندگي پربار علمي و فرهنگي، بامداد ديروز در بيمارستان‌ جم تهران در گذشت. ‏

پيکر اين استاد رياضيات، عصر ديروز در آرامگاه زرتشتيان تهران در قصر فيروزه به خاک سپرده شد. پرويز شهرياري، رياضيدان و چهره ماندگار زرتشتي، در سال 1305 خورشيدي در کرمان‌زاده شد و نخستين کلاس کنکور ايران را ‌در ايران پايه‌گذاري کرد. وي چندين سال سردبير مجله سخن علمي نيز بود؛ نشريه‌اي که تا فروردين 1349 منتشر شد. شهرياري همچنين دبيرستان‌هاي خوارزمي، مرجان و مدرسه‌ عالي اراک را نيز بنيان‌گذاشت تا بتواند راه‌گشاي دانش‌اندوزي در ايران‌زمين باشد. اين استاد، با نگارش کتاب‌هاي رياضي در سال‌هاي 1335 تا 1352 خورشيدي براي دانش‌آموزان و دانشجويان ايراني، نقش مهمي در آموزش رياضيات در ايران ايفا کرد. وي که دکتراي افتخاري رياضيات را در سال 1381 خورشيدي از دانشگاه کرمان دريافت كرد‏، تاکنون صد‌ها کتاب نوشته و برگردان کرده است وي با سردبيري مجله‌هاي وهومن و چيستا، سهم بسزايي در گسترش فرهنگ و دانش ايراني داشته است. پرويز شهرياري، چندين سال در دبيرستان فيروزبهرام، به دانش‌آموزان ايراني، علم رياضيات را مي‌آموخت. پرويز شهرياري در سال 1345 خورشيدي نشان درجه يک علمي را دريافت کرد و در سال 1384 به عنوان چهره ماندگار علمي در رشته رياضيدان برگزيده شد. ‏

مؤسسه اطلاعات، فقدان اين رياضيدان نامي را به اصحاب خرد و آگاهي، بخصوص خاندان محترم حجتي كرماني به ويژه حضرت استاد حجت‌الاسلام والمسلمين محمدجواد حجتي كرماني كه آن فقيد سعيد از عموزادگان ايشان بودند، صميمانه تسليت مي‌گويد./ روزنامه اطلاعات 23/02/91

 

 

شهريار ملك «عدد»

كريم فيضي/ اطلاعات روز شنبه 23/02/91

 

از عدمها سوي هستي هر زمان

هست يا رب كاروان، در كاروان

باز از هستي روان، سوي عدم

مي‌روند اين كاروانها دم به دم...



خبر مرگ استاد پرويز شهرياري، ستاره اعداد و شهريار ملك عدد، خبري در كنار خبرها و مرگي در كنار مرگ‌هاي ديگر نيست. فقدان اين دانشمند پرتلاش، فقدان معلمي از تبار آموزگاران نيكي است؛ مردماني كه علاوه بر علم و دانش و آگاهي، توسن دانايي و اخلاق و درستكاري هم در كار و زندگي و شخصيت‌شان حضوري مدام و مرتب داشته است. ايران زمين در 80 سال گذشته، ممتاز و مفتخر به دانشمنداني آزاده و آزاديخواه و آزادانديش بوده است كه هرگاه هم از اسب افتاده‌اند، از «اصل» نيفتاده‌اند. فرزانگان جوهره‌داري كه بعد از نهضت مشروطيت ايران به عرصه ظهور رسيدند، از حيث‌هاي مختلف با اقران ايراني و غيرايراني خويش متفاوتند. از اين منظر، به دشواري مي‌توان كساني چون استاد پرويز شهرياري را در فرهنگ‌هاي ديگر سراغ كرد.

در دنياي امروز، چارسوي عالم، مملو از دانش است و دانشمند. هر كجا كه سردر دانشگاهي به چشم مي‌خورد و هر كجا كه محل عبور و مرور دانشجوست، لاجرم پاي دانشمندها نيز به آنجا گشوده است و اين امري است ترديدناپذير، اما چه تعداد از دانشمندان را مي‌توان يافت كه اصل اول زندگي و دانش و موجوديت آنها حريت و صداقت باشد؟ از آن روي كه «اغراق» آفت درست‌نگري است،‌به هيچ روي قصد اين قلمزن، اغراق‌ورزي در باب روانشاد شهرياري نيست. وقتي هر نوع غلو و اغراقي را در باب هيچ زنده‌اي روا نمي‌دانيم،‌ طبيعي است كه آن را در حق كساني كه دست از هستي شسته‌اند،‌هم رو اندانيم. اغراق كردن در حق يك استاد از دست رفته،‌چه حاصلي در پي دارد؟ فايده بزرگ كردن نارواي يك شخصيت چيست و چه مي‌تواند باشد؟ پس، در بزرگ شماري چهره‌هاي از دست رفته، از جمله كسي چون پرويز شهرياري، موضوع غلو نيست بلكه مراعات انصاف و بيان حق است و اينكه او بحق داراي امتيازات و درخشش‌ها و برجستگي‌هايي در عرصه علم و تحقيق و تاليف بود كه هيچ چيزي مانع از بيان آن نمي‌شود. آري، مرحوم شهرياري به لحاظ سياسي و ايدئولوژي طريقتي ديگر داشت كه از جواني برگزيده بود. شايد اگر جواني او مقارن با هرج و مرج‌هاي فكري بعد از شهريور 20 و تبعيد اجباري رضاشاه نمي‌شد، هرگز تفكرات چپگرايانه را به عنوان مشرب سياسي و اجتماعي انتخاب نمي‌كرد. با اين حال، مزاياي اخلاقي او و تشخصي كه به لحاظ علمي داشت، مانع از آن است كه حق او را ناديده انگاريم. غالب كساني كه در جريان تاريخ علم و سير آن در ايران هستند، مي‌دانند كه آن زنده‌ياد يكي از سالكان جدي اين عرصه بود. حضور بيش از 60 ساله او در عرصه رياضيات و تدريس و تحقيق آن و مهمتر از آن آموزش اين علم مهم به چندين نسل از دانش‌آموزان و دانشجويان ايراني، گواهي است روشن بر نيكنامي شهرياري و زنده بودن نامش. نكته قابل توجهي است كه تعداد تاليفات و مهمتر از آن ترجمه‌هاي استاد فقيد در زمينه رياضي و تاريخ آن بالغ بر 70 عنوان كتاب است و او با اين حجم از تاليف و ترجمه و پژوهش نقش مهمي را در آموزش رياضي در دورانهاي اخير داشته است و از اين حيث، پيشرو و پيشتاز آن گروه از نخبگان است كه امروز از آنان به عنوان آموزگاران علم و فرهنگ ياد مي‌كنيم. كم نيستند كساني كه رياضي را با سبك و اسلوب و شيوه‌هاي ابداعي پرويز شهرياري آموخته‌اند و هنوز هم فن رياضي براي آنها با اسم معلم اين فن مقرون است. جالب اينكه روانشاد شهرياري با اينكه كيشي ديگر داشت، با اين حال، از سر انصاف علمي و روحيه علمي، هيچ‌گاه سهم اسلام در رياضي را ناديده نمي‌گرفت و در چندين مقاله به سهم دانشمندان اسلامي در رشد و گسترش و توسعه رياضي در پهنه جهان اقرار آورد كه مي‌توان اين مهم را جزو محسنات عمر و زندگي وي به شمار آورد. علاوه بر اين، او در صراحت لهجه، شجاعت و بيان واقعيت‌ها، از انسانهاي كم مانند بود، تا به آن حد كه مي‌توان صداقتش را مثال زدني به شمار آورد. اينجانب،‌ در گفت‌وگوي مفصلي كه 3 سال پيش در منزلش با آن مرحوم داشتم، با شنيدن آراء و عقايد و ديدگاهش در زمينه انسانيت و اخلاق و حقيقت زندگي،‌ شعله‌اي سوزان از صداقت را در وجودش ديدم كه با عبور از مرز 80 سالگي همچنان در وجودش موج مي‌زد و نشاني بود از اعتقاد به آيين صداقت و درستي مردي كه هيچ گاه از كار نيايستاد و نياسود و عمر خويش را صرف پيشبرد فكر و فرهنگ و علم در جامعه خويش كرد. چند سال بعد، وقتي او را در موسسه اطلاعات روي ويلچر ديدم، تصور نمي‌كردم كه توانايي تكلم را از دست داده باشد. آن روز، فرصت كوتاهي بود تا بزرگترين موسسه مطبوعاتي كشور، ميزبان يكي از بزرگترين خادمان فرهنگ علمي ايران زمين باشد و اكنون نيكمردي روي در نقاب خاك كشيده است كه در قابي از تلاش و كوشش و كار،‌در خاطر و خاطره دوستدارانش جاودانه خواهد ماند و همين او را بس!