دفترم را از زیر تخت بر می دارم.

انگشتان هنوز خوابم به حرکت در می آیند.

دیوارها و درختان اکالیپتوس و بی ثمرها همه گنجشک داده اند. و نقطه نقطه کبوتر بر لبه ی حصار خار...

این جمعیت متحد و همراه هزاران ساله چه می گویند با هم؟

راز ماندگاری آوازهایشان چه بوده؟

...

خطی کشیده در آن دور، دشت...

و یک های پراکنده

هنوز خوابیده این همه آدم

صفرها ستاره نیستند

رویاهای من اند...