یک شنبه ی خوزی
صبح خیس
۲۳ درجه سلسیوس خوزی، اهواز کنونی بیدار در پگاه گنجشک و کُنار
تلألو ستاره ها در شیشه ی هوا
جاده ی مرطوب با بوی بخار قیر و روغن سوخته و مسافری که کیف رویاهایش را بسته...
قطره قطره کودکی شهر که بادبادک وار فرو می بارد بر آغوش کارون شادمان
پلِ اکنون بی عابران ترانه خوان از بالکن "خیام" تا مهربانی "سه دختر" خندان
دستانش را گرفته زیر باران
نخل اندوه "برومی"باور نمی کند که دشت خشک آسمان می بارد...
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 7:9 توسط هاشم حسینی
|