خوانشسرا، روزنامه ای هر روز در چند شماره/3
یک مقام نخست دیگر
براساس گزارش صندوق بينالمللي پول که چندي پيش منتشر شد، ايران در رتبه اول آمار مهاجرت نخبگان از ميان 91 کشور در حال توسعه يا توسعه نيافته جهان قرار دارد.
صندوق بينالمللي پول در اين مورد گزارش داده است که سالانه حدود 180 هزار ايراني تحصيلکرده به اميد زندگي و يافتن موقعيتهاي شغلي بهتر، از کشور خارج ميشوند. اين صندوق در گزارش خود ميافزايد که اين رقم، به معناي خروج سالانه 50 ميليارد دلار ارز از کشور است.
طبق اين آمار هم اکنون بيش از 250 هزار مهندس و پزشک ايراني و بيش از 170 هزار ايراني با تحصيلات دانشگاهي بالا، فقط در آمريکا زندگي ميکنند.
اگر در توصيف اين آمار، عنوان «فاجعهآميز» را به کار بريم، بيراه نگفته ايم، چرا که مهاجرت هر نخبه تحصيلکرده از کشور به معناي بر باد دادن فرصتهاي توسعه ملي است و کشور را تبديل به کارگاه مجاني تربيت نيروي انساني متخصص براي کشورهاي توسعه يافته دنيا ميکند.
اگر آمار صندوق بينالمللي پول، درباره زيان 50ميليارد دلاري مهاجرت نخبگان از کشور درست باشد، بايد گفت که سالانه از روند اين مهاجرت تقريباً معادل درآمد فروش نفت، زيانهاي مالي و اقتصادي بر کشور تحميل ميشود.
درهاي باز مهاجرت نخبگان
«درهاي ما به روي همه ملتها باز است.»
اين شعاري است که روي تابلوي اعلانات دانشگاه «ام.آي.تي» آمريکا خود نمايي ميکند. شايد نخستين نکتهاي که با ديدن اين تابلو به ذهن هر ايراني خطور ميکند،اين است که «درهاي كشور ما هم براي خروج نخبگان باز است!»
مهاجرت نخبگان، عبارت است از روند عزيمت افراد متخصص و آموزش ديده از يک کشور يا بخش اقتصادي، به کشور يا بخش ديگر اقتصادي كه در اغلب موارد براي دستيابي به حقوق و مزاياي بيشتر و شرايط زندگي بهتر اتفاق ميافتد.
پديده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها براي نخستين بار در دهه 1960ميلادي، به صورت مهاجرت انديشمندان، متخصصان و صاحب نظران کشورهاي در حال توسعه به ايالات متحده آمريکا، کانادا و اروپاي غربي و اقامت آنان در اين مناطق، ظهور کرد. به اين ترتيب، سرمايه اصلي کشورهاي در حال توسعه که نيروي انساني متخصص است، به بهاي ارزان در اختيار کشورهاي توسعه يافته قرار گرفت و پس از آن و با شدت يافتن اين پديده، کشورهاي در حال توسعه، هر ساله، ميلياردها دلار از راه مهاجرت نخبگان از دست دادهاند.
در محاسبات اقتصادي کشورهاي صنعتي، جذب هر فرد تحصيل کرده با مدرک کارشناسي ارشد يا دکترا از کشورهاي در حال توسعه، چند ميليون دلار سود عايد آنها ميکند. اين در حالي است که کشورهاي در حال توسعه، با وجود دارا بودن 80 درصد جمعيت جهان، تنها 20 درصد درآمد جهان و 1 درصد توان علمي جهان را در اختيار دارند.
در ايران پديده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها به عنوان يک آسيب اجتماعي، سابقهاي بيش از 40 سال دارد و به دوران پيش از انقلاب باز ميگردد.
طي چهار دهه گذشته، اين تراژدي غمناک هر روز پيچيدهتر شد و ابعاد جديدتري يافت، به نحوي که هماکنون در ايران، بسياري از وروديهاي دانشگاهها و مراکز آموزش عالي با رتبههاي خوب دو رقمي، از سوي دانشگاههاي بزرگ دنيا شناسايي ميشوند و براي ادامه تحصيل از دانشجويان آنها دعوت به عمل ميآيد.
به درستي ميتوان گفت، دانشگاههاي برتر کشور، تبديل به مکاني براي ترانزيت نخبگان شده است و برخي از استادان، نقش واسطه را در اين ميان ايفا ميکنند. برگزاري المپيادهاي علمي، جشنواره خوارزمي و صدها همايش و کنفرانس که با هزينههاي ملي برگزار ميشود، در واقع زمينه شناسايي نخبگان و جذب آنان از سوي دانشگاههاي برتر را فراهم ميکند.
نظريههاي علمي
درباره مهاجرت نخبگان نظريههاي گوناگون علمي وجود دارد که در اين گزارش به تعدادي از آنها اشاره ميشود.
* نظريه محروميت نسبي: «منگالام» و «شوارز وللر» معتقدند که مهاجران بر اساس سلسله مراتبي از ارزشها، با هدفهاي با ارزش براي مهاجرت تصميم ميگيرند. وقتي وضع اجتماعي موجود نتواند نيازهاي فرد را در حداقل مقدار برآورد کند، افراد فکر حرکت به مکانهاي ديگر را در سر ميپرورانند و به جاهايي که به نظر آنان، شانس بهتري براي برآوردن نيازهاي برآورده نشده و رفع محروميت محسوس خود خواهند داشت، حرکت ميکنند. (لهساييزاده، 1368).
* نظريه مرکز- پيرامون: طبق اين نظريه، مهاجرت معلول ماهيت و ساختار در حال گسترش بازار جهاني است. اين امر نتيجه طبيعي جدايي و جابه جايي است که ناگزير در فرآيند توسعه سرمايه داري اتفاق ميافتد. ريشه اين پديده به نوعي مرتبط با ناموزوني در انباشت سرمايه و درجه توسعه در کشورهاي توسعهيافته به عنوان مرکز و کشورهاي در حال توسعه به عنوان پيرامون است.
(مسي و ديگران، 1364)
به عقيده «محسني»، سرمايهگذاري روي تخصصهاي سطح بالا، منجر به خلق تقاضاهايي ميشود که چون در داخل برآوردني نيست، به بيرون انتقال مييابد و از اينرو شاهد مهاجرتهاي گسترده نيروهاي متخصص به کشورهاي توسعه يافته هستيم. همچنين عامل گسستگي رابطه تحقيق و توسعه با توليد در اين کشورها نيز مزيد علت ميشود. (محسني، 1381)
* نظريه بازار کار دوگانه: طبق اين ديدگاه، مهاجرتهاي بينالمللي ناشي از تقاضاي دروني نيروي کار در جوامع نوين صنعتي است.
«پيور»، يکي از مدافعان اين نظريه، استدلال ميکند که مهاجرت بينالمللي، به وسيله تقاضاي دايمي براي نيروي کار مهاجر ايجاد ميشود که با ساختار اقتصادي ملتهاي توسعه يافته در ارتباط است. (مسي و ديگران، 1364)
* نظريه شکار مغزها: مطالعات متفکران روسي به نامهاي «آواکف» و «گاوريلوکف» بيشتر بر نقش استعمار نو در تبيين پديده مهاجرت مغزها تأکيد ميکند و به همين دليل در روسيه از اصطلاح «شکار مغزها» به جاي فرار مغزها و يا از تعابيري همچون سرقت مغزها و قاچاق سلولهاي خاکستري استفاده ميشود. در اين تحليل بر اساس نوع مناسبات توليدي کشورها و نظريههاي مربوط به توسعه نظامهاي اقتصادي و اجتماعي در قالب سرمايه داري و در اوج خود، امپرياليسم، عوامل برونزاي خروج نيروهاي متخصص، محوريت بيشتري مييابد.
به طوري که فشار استعمار نو، مداخلات امپرياليستي، کودتاهاي برونزا و چرخشها و دگرگونيهاي غيرمنتظره ناشي از روابط داخلي قدرت، همه از زمره عوامل بي ثباتي سياسي به شمار ميروند که روشنفکر و فعاليت او را مختل ميکنند.
چنان که وي با روي آوردن به کار در کشورهاي امپرياليستي، احساس امنيت نسبي بيشتري ميکند.
چرايي يک پديده
شرايط عمومي و به ويژه شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران، اوضاع کار و شرايط تحقيقات، نبود امکانات لازم، فقر مالي دانشگاههاي ايران و ارتباط نداشتن آنها با دنياي علمي در سطح بينالمللي، مهمترين دلايل مهاجرت نخبگان از ايران است. اما در ارتباط با اين پديده در ايران، بهتر است از عنوان «فرار مغزها» نام برده شود.
پديده «فرار مغزها» با «مهاجرت نخبگان» تفاوت دارد، مهاجرت زماني است که رابطه مهاجر و کشورمبدا قطع نشود و چه بسا در مواردي موتور پيشرفت کشور مبدا شود.
اين همان اتفاقي است که در کشورهايي مانند چين، هند و کره جنوبي در حال وقوع است. چون نخبگان مهاجر اين کشورها با حفظ ارتباط با کشور مادر، مشارکتهاي فعالي در توسعه صنعتي و علمي کشور خود دارند، اما آن چه در ايران ميگذرد، پديده فرار مغزهاست که در جريان آن، ارتباط نخبگان با کشور قطع ميشود و در نتيجه مشارکتي که اين نيرو در توسعه كشور ميتواند داشته باشد، از بين ميرود.
مريم نبوي، استاد دانشگاه و پژوهشگر درباره دلايل شکل گيري پديده فرار مغزها و شدت يافتن آن در سالهاي اخير به عوامل متعددي اشاره ميکند.
به گفته او جايگاه علم و دانش و فعالان آن در کشور موجب ميشود تا اين نخبگان انگيزه خود را از دست دهند. شاهد هستيم که در جامعه ما آن قدر که به بازيگران سينما و تلويزيون، خوانندگان و ورزشکاران بها داده ميشود، نويسندگان، استادان دانشگاه و افراد نوآور و مبتکر مهجور هستند.
در جريان برجسته سازي جايگاه بازيگران، خوانندگان و ورزشکاران، طي چند سال وضع اقتصادي آنان متحول ميشود، اما بسياري از استادان دانشگاه، مخترعان و مبتکران بدون حمايتهاي مادي و معنوي، حتي در شرايط نامطلوب اقتصادي به سر ميبرند. به همين دليل است که وقتي اين افراد مشاهده ميکنند با تخصصي که دارند، ميتوانند در کشور ديگري از جايگاه اجتماعي و وضع اقتصادي قابل توجهي برخوردار شوند، ترجيح ميدهند، مهاجرت کنند.
انگيزه رفتن را نبود شايسته سالاري
در کشور تشديد ميکند، چون مشاهده ميکنيم، بيشتر مشاغل و مناصب به افرادي سپرده ميشود که صلاحيت آن را از نظر علمي و اجتماعي ندارند، اما بنا به اصل «رابطه» در پستهاي مهم و حساس مشغول به کارند و به خوبي هم نميتوانند از عهده مسئوليت خود برآيند. مشاهده اين واقعيت که به يک روند معمول در جامعه تبديل شده است، سرخوردگي نخبگان را افزايش ميدهد و موجب ميشود آنان تصميم بگيرند به محيطي مهاجرت کنند که قدر دانش و تجربه آنان شناخته شود.
اين استاد دانشگاه يکي ديگر از عوامل مهاجرت نخبگان را انحصارات دولتي ميداند و توضيح ميدهد: وقتي دولت به بهانه کوچک سازي از جذب نخبگان سر باز ميزند و از واگذاري فعاليتهاي کشور به بخش خصوصي طفره ميرود، جايي ديگر براي نخبگان باقي نميماند.
نبوي افزايش اميد به آينده را راهکار کاهش مهاجرت نخبگان عنوان ميکند و توضيح ميدهد: اميد به آينده که با ايجاد شرايط مساعد در ارتباط با شغل، ميزان درآمد، توانايي تشکيل زندگي، خريد مسکن و فراهم کردن وسايل ابتدايي زندگي افزايش مييابد، در کنار افزايش امنيت رواني و اجتماعي موجب ميشود تا افراد به فکر مهاجرت نيفتند، چرا که ناگفته پيداست، هر فردي علاقهمند است در کشور خود زندگي کند.
ناهماهنگيها
به طور متوسط از هر 18 نفرى که از سوى دانشگاه براى کسب تخصص به کشورهاى توسعه يافته اعزام شدهاند، تنها 3 نفر به ايران بازگشتهاند.
فرار مغزها که در سالهاي اخير از سوي جامعهشناسان به عنوان يک پديده جدي و مصيبت بار ياد شده است، بدون شک در سالهاي آينده پيامدهاي خود را بر وضع اقتصادي، اجتماعي و سياسي کشور بيشتر نشان ميدهد.
عليرضا سليمي، عضو کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي با اشاره به وجود ناهماهنگي در سازمانها و وزارتخانههاي گوناگون، درباره مهمترين مشکل پيشگيري از مهاجرت نخبگان در کشور ميگويد: تاکنون هيچ آمار دقيقي در مورد تعداد نخبگاني که از کشور خارج شدهاند، ارائه نشده است، چون بسياري از آنان با بهانههايي نظير گردشگري، تجارت، زيارت و يا تحقيق از کشور خارج ميشوند و ديگر باز نميگردند.
عضو کميسيون آموزش مجلس با اشاره به ناهماهنگي دستگاهها و سازمانهاي مختلف در مورد خروج نخبگان از کشور توضيح ميدهد: در حال حاضر وزارتخانهها ناهماهنگ عمل ميکنند، مثلاً وزارت امور خارجه با سهولت ويزا در اختيار نخبگان قرار ميدهد و وزارت علوم، تحقيقات و فناوري هم حمايتهاي لازم را براي ماندن نخبگان در کشور به عمل نميآورد.
راهکارها
مريم نبوي درباره راهکارهاي جلوگيري از فرار مغزها در ايران ميگويد: نخستين قدم، تطبيق پرورش نيروهاي متخصص در جامعه، برحسب فرصتهاي شغلي و نيازهاي بازار کار است.
چرا که ورود بيش از نياز به مقاطع مختلف تحصيلي، افزون بر اين که منجر به کاهش کيفيت آموزش و افزايش تقلبهاي دانشگاهي در انجام پايان نامهها و تحقيقات دانشگاهي ميشود، به دليل نبود شغل، اين افراد را به سمت مهاجرت سوق ميدهد.
وي ميافزايد: پس از پذيرش دانشجويان، فعاليتهاي علمي آنان بايد با نيازهاي موجود در بخش اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه منطبق باشد. اين موضوع داراي چند مزيت است، نخست آن که آموزشهاي دانشگاهي از حالت تئوريک خارج و ارتباط با صنعت،اقتصاد و جامعه تقويت ميشود. دوم،آن که مانع از تربيت نيروهاي مازاد در رشتههاي بي کاربرد ميشود.
اين استاد دانشگاه معتقد است: تأسيس مؤسسههاي علمي و پژوهشي براي شناسايي، ساماندهي و رفع دغدغههاي محققان و استفاده بهينه از توان علمي آنان و هم چنين تلاش براي افزايش نظام شايسته سالار، اميد و انگيزه اين افراد را براي فعاليت در کشور فراهم ميکند.
نبوي ميافزايد: ارائه واحدهاي درسي با همکاري استادان خارج کشور از طريق برقراري ارتباط ويدئو کنفرانس و تسهيل در انتخاب اين استادان به عنوان مشاوران پايان نامهها، کمک ميکند تا دانشجويان نخبه انگيزه بيشتري براي ادامه تحصيل در دانشگاههاي داخل پيدا کنند. اين فرايند بايد کاملاً عادلانه برگزار شود، چرا که شکل گيري باندهاي قدرت در دانشگاهها مانع از شايسته سالاري در گزينش دانشجويان و برخورداري برابر آنان از امکانات است.
فريده عباسي / روزنامه اطلاعات
codex24x
page05