یادداشت هایی به شتاب برای فردا، بر سطرهای بامداد
از هزاره ی سوم تمدن شتابان گزارش می دهم. تسلط اقناع بر ارعاب. خواب آشفته ی حاکمان دروغ، زور و زندان و صبح بیداران و از بیماری رستگان...
پیشرفت های فناورانه در قلمروی آگاهی رسانی به ظهور طبقه ی اجتماعی جهانی جدیدی انجامیده است...
شمارش معکوس چیرگی نظامی / رسانه ای / شبکه ای امپراتوری سرمایه...
شنود ملت های مبارز و خستگی ناپذیر دراه آزادی و ناوابستگی با ابزارهای کنترل کننده ای مانند تلفن های همراه، وبستان ها، BBC  و VOA ...به نفع قربانیان / بردگان دیروز نتیجه داده که هر آن  سروران زمانه می گردند...
شروع دوران شگفت آشکار شدن تناقض ها / فرو ریختن بناهای مقوایی باشکوه خرافه ها و تناوری واقعیت/ راستی و درستی...
ناگزیری فساد سردمداران قدرت، ناتوانی در ارعاب و انقیاد و اما پیوستگی هر چه بیشتر جان های جویای حقیقت ساده ی همبستگی بشری...یکی شدن 72 ملت پراکنده...
چه پیش خواهد آمد؟
رویای افلاتونیِ که سردمداران باید دانا(فیلسوف) باشند و یا دانایان سردمدار، دارد به واقعیت می پیوندد.
و گزاره ی تافلری " دانایی توانایی است" در وجود شهروندان ژرفا جوانه زده است.
کاست روشنفکری از هم می پاشد و هر آدم عادی فیلسوفی می گردد مفسر دوره ی نوینی از حق حاکمیت جمعی....
آری: دانایی... اکسیر دگرگون ساز استبداد به مردم سالاری، عطر گیج کننده ی آزادی  حصارها را در می نوردد.
دیگر حتی جنگ ابزارهای مدرن ، تجهیزات فوق سری و قوی سکوبگر پیکرهای متمرد، در برابر اراده های نوین ناکارا گردیده اند...
مگر نه حکیم توس، آن ایرانی اهورا نهاد و آینده نگر ، فردوسی که رحمت بر ان تربت پاک باد راهنمایی امان کرده که:
توانا بود هر که دانا بود
به دانش دل پیر برنا بود
؟